صفحه اصلی / هنر / قدرت مکان: کاربرد روان‌شناسی محیط در برنامه‌ریزی شهری

قدرت مکان: کاربرد روان‌شناسی محیط در برنامه‌ریزی شهری

اریکا لو [i]

برگردان: سارا گلمکانی

اگر از شما بخواهند که یک مکان مورد علاقه‌تان را نام ببرید، آن را چگونه انتخاب می‌کنید؟ ممکن است اول به یاد خانه‌تان بیافتید یا بر عکس به یاد مکانی دور که ایده‌آل شخصی شما را نشان می‌دهد. ممکن است به مکانی فکر کنید که زیبایی طبیعی فوق‌العاده‌ای دارد یا به محلی زیبا در شهر و یا به مکانی که ممکن است به ظاهر خیلی هم خاص نباشد. شاید عدۀ معدود دیگری هم جذابیت آن را درک کنند اما این مکان به شخص شما احساس خوبی می‌دهد.

چه بتوانیم مکانِ محبوبِ خود را انتخاب کنیم و چه نتوانیم، این سؤال به یاد ما می‌آورد که چه‌قدر محیط اطراف بر ما تأثیر می‌گذارد. هر مکانی که به ذهن ما می‌رسد مجموعه‌ای از خصوصیات و تأثیرات را در بر دارد که هم ریشه در کیفیت‌های عینی دارد و هم ذهنی. مکان‌ها همان‌طور که می‌توانند به ما احساس خوبی بدهند می‌توانند احساس ناخوشایندی بدهند و یا این‌که در مجموع تأثیر اندکی بر ما داشته باشند. اما سؤال این است که عواطف ما تا چه حد به فرمِ فیزیکیِ یک مکان وابسته‌اند؟ بدون شک ارزیابی نحوۀ ارتباط ما با فضاها و نقشی که این فضاها در تجارب ما بازی می‌کنند اهمیت زیادی دارد. محیط ما، به نحوۀ زیستن و به احساس ما شکل می‌دهد.

سؤالی که در موردِ «مکان محبوب» پرسیدیم ما را به قلب مفهومی دیگر هدایت می‌کند: «معنای مکان». این مفهوم به لایه‌های معنایی متنوعی اشاره دارد که ما به مکان‌ها نسبت می‌دهیم. معنای مکان یکی از حوزه‌های اصلی مطالعات در رشتۀ روان‌شناسی محیطی است؛ شاخه‌ای از روان‌شناسی که اگر به اجمال بگوییم، عمدتاً به بررسی فصل مشترک میان رفتار انسانی و محیط زیست‌اجتماعی او می‌پردازد. اگر ساده‌تر بخواهیم بگوییم هدف روان‌شناسی محیطی تشخیص حالت‌های گوناگون تأثیر محیط بر مردم و مردم بر محیط است.

با ارزیابی سیستماتیک فضا از منظر روان‌شناختی و فهمِ این‌که افراد چگونه فضاها را درک می‌کنند، چگونه در درون آن‌ها به تعامل می‌پردازند، چگونه طرز فکر و رفتارشان تحت تأثیر آن‌ها قرار می‌گیرد و این‌که چگونه به نوبۀ خود رفتار آن‌ها فضا را شکل می‌دهد، می‌توانیم بفهمیم که چگونه می‌توانیم فضاهای مناسب‌تری برای زندگی بسازیم. یافته‌های روان‌شناسان محیطی به همه ارتباط پیدا می‌کند و لازم است از حوزۀ دانشگاهی و تحقیقاتی به حوزۀ عمل وارد شود.

طراحان برای طراحی هر فضایی دانش وسیعی را از رشته‌های دیگر هم‌چون جغرافیا و جامعه‌شناسی تا تاریخ و علوم سیاسی گرد می‌آورند و این کار را با توجه به مقیاس و گسترۀ طرح و عملکرد آن و این‌که مظهر چیست و چه می‌تواند باشد انجام می‌دهند. اما روان‌شناسی رشته‌ای است که ارتباط آن با طراحی فضا واضح نیست. طراحان به این توجه دارند که طراحی فضا چگونه از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر ما تأثیر می‌گذارد. اما به‌نظر می‌رسد که به تأثیر روان‌شناختی آن‌ها اهمیت کمتری داده می‌شود، شاید به این دلیل که این تأثیرات، ذهنی، و در لحظۀ حال کمتر قابل لمس هستند. در نتیجه معمولاً یک دغدغۀ ثانویه و یا زیبایی‌شناسانه قلمداد می‌شوند.

روان‌شناسی محیطی در دهۀ ۶۰ به عنوانِ یک حوزۀ مستقل پدیدار شد و در واقع به دنبال پاسخی عملی به معضلات اجتماعی بود. نام این رشته، اولین‌بار در تحقیقی به‌کارگرفته شد که تأثیرِ عناصر مختلفِ طراحیِ آسایشگاه‌هایِ روانی را بر بهبودِ بیمارانِ آن‌ها نشان می‌داد (فیشر  Fisher، بل Bell و باوم Baum  ۱۹۸۴). حوزۀ عمل این رشته به سرعت به محیط‌هایِ وسیع‌تر گسترش پیدا کرد. روان‌شناسان که کارشان تا به حال عمدتاً محدود به محیط‌های کنترل‌شده و مجزا بود، تصمیم گرفتند که تلاش‌هایشان را متوجهِ معضلاتِ دنیایِ واقعی کنند. بونز Bonnes و سِچیارولی Secchiaroli در تعریفشان از این رشته به توصیفِ روزهایی می‌پردازند که هنوز چیزی از ظهور این رشته نگذشته بود و روان‌شناسانِ محیطی در تلاش بودند که هدف و جایگاهشان را در گسترۀ حوزۀ آکادمیک بیابند. به گفتۀ این دو محقق، ادبیات اولیّۀ این رشته، بر چهار اصلِ کلیدی تأکید داشت که در گسترۀ مطالعاتِ شهری و حرفۀ طراحی، مرزبندیِ رشتۀ روان‌شناسیِ محیطی را مشخص می‌ساخت:

  1. توجه نظام‌مند به خصوصیات فیزیکی و فضایی محیطی که رفتارها در آن شکل می‌گیرند.
  2. اختصاصی بودن روش‌های به‌کارگرفته شده در روان‌شناسی محیطی
  3. تمرکز بر معضلاتی که با اجتماع رابطه مستقیم دارند.
  4. رویکرد میان رشته‌ای در تحقیق

هر چند روان‌شناسی محیطی در آغاز به روان‌شناسی اجتماعی و چگونگی رفتارهای جمعی بیشتر تکیه داشت اما امروز از همۀ گسترۀ روان‌شناسی بهره می‌گیرد تا به طیف وسیعی از پرسش‌ها پاسخ دهد. مطالعات این حوزه طیف وسیعی دارند:

بعضی از این مطالعات بر مبنای نظریات مربوط به فرآیندهای زیست‌شناختی‌ای انجام می‌شوند که بر ادراک و شناخت اثر دارند. مثلاً اینکه چگونه نورپردازی بر نحوۀ ارزیابی فضا توسط افراد اثر می‌گذارد؟ سطح انگیزشی مناسب یک فضای خاص چیست؟ افراد چگونه فضا را بر اساس نقشه‌های ذهنی‌شان تفسیر می‌کنند؟ مطالعات دیگری ممکن است شهرها را از منظر رشد کودکان ارزیابی کنند؛ مثلاً آیا محیط، حامی اکتشاف مستقل کودک در محیط است یا مانع آن؟ بعضی تحقیقات دیگر ممکن است رابطۀ افراد با محیط را از منظر نظریات روان‌شناسی مثل نظریۀ شخصیت مورد بررسی قرار دهند. مثلاً افراد درون‌گرا و برون‌گرا از لحاظ ارزیابی فضاهای گوناگون با هم چه تفاوت‌هایی دارند؟

این مثال‌ها نشان‌دهندۀ عمق و وسعت تحقیقات روان‌شناختی بر مبنای محیط هستند.

مطالعات اخیر

اگر دربارۀ زیرساخت‌های روان‌شناسی محیطی و مقدمات آن در بررسی چگونگی ارتباط انسان و محیط بحث کنیم ممکن است از حوزه فلسفه هم سر در بیاوریم اما به جای سعی در واکاوی این پیچیدگی‌ها می‌توانیم بر مسائل و یافته‌هایی تمرکز کنیم که مستقیماً در طراحی و برنامه‌ریزی به کار بیایند.

 هدف ما در عمل این است که « اجزا، کیفیات، جهت‌گیری‌ها و نظام‌های کلی حاکم بر محیط فیزیکی را که در رفتارهای مختلف افراد، سهولت یا اختلال ایجاد می‌کنند، شناسایی کنیم» (بونز و سچیارولی ۱۹۸۴).

روان‌شناسان محیط عموماً به دنبال یافتن راه‌های هستند که میان افراد و مکان‌ها تعاملی مثبت و ثمربخش ایجاد کنند. نتایجی که تحقیقات اخیر تا امروز پیش روی ما گذاشته‌اند بسیار جالب توجه هستند. به چند مثال از تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده است توجه کنید:

  • کنترل و مشاهدۀ محیط‌های مسکونی شهری (دونستان Dunstan و دیگران ۲۰۰۵).

 REAT- Residential Environment Assessment Tool ابزاری است که بر اساس نتایج تحقیق فوق شکل گرفته. این ابزار کنترل و مشاهده برای ارزیابی محیط‌های مسکونی ۲۹ فاکتور را در نظر می‌گیرد که تحت عناوینی هم‌چون «تعرض فیزیکی»، «دفاع‌پذیری محیط»  و «محیط طبیعی» دسته‌بندی شده‌اند. تعمیرات و نگهداری، تعداد درختان در محل و چشم‌انداز تجاری نیز از جمله فاکتورهایی هستند که در این ابزار لحاظ شده‌اند. یافته‌های این ابزار با داده‌های یک ابزار نظرسنجی که ارزیابی ذهنی افراد از همان محیط‌ها را بررسی می‌کند مقایسه می‌شود و به این ترتیب می‌تواند با روشن ساختن ارتباطاتی که میان محیطِ ساخته شده و سلامت و کیفیت زندگی وجود دارد به بهبود وضع کمک کند.

  • بررسی تأثیر محله‌ها بر سلامت روانی (لونتال Leventhal و بروکس- گان Brooks-Gun ،۲۰۰۳).

نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که هنگامی که خانواده از محله‌های فقیرنشین‌تر به محله‌های بهتر نقل مکان می‌کند، والدین و فرزندان مشکلات روانی کمتری هم‌چون افسردگی و اضطراب را از خود بروز می‌دهند. این تحقیق از آن جهت اهمیت دارد که می‌تواند بر تصمیماتی که در مورد قوانین خانه‌سازی گرفته می‌شود تأثیر به‌سزایی بگذارد.

  • بررسی اثر بعضی از محیط‌های خاص بر ترمیم توانایی توجه و تمرکز می‌پردازد (برتو Berto ،۲۰۰۵).

این تحقیق در مورد کیفیت‌هایی که می‌توانند خستگی ذهنی را تشدید کنند یا تخفیف دهند یافته‌هایی دارد که در طراحی فضاهای داخلی و فضاهای شهری که احساس سلامت و بهروزی را افزایش می‌دهند بسیار مؤثر خواهد بود.

  • تحلیل تأثیر «ارزش‌های زیست‌محیطی» (رِسِر  Reser و بِنتروپربَومر Bentrupperbaumer ،۲۰۰۵).

باورهای فردی، جمعی و اجتماعی مشترک دربارۀ معنا، اهمیت و سلامت محیط طبیعی، ارزش‌های زیست‌محیطی ما را شکل می‌دهند. نحوۀ نگاه و برخورد انسان با جهان طبیعی نیز از جملۀ همین ارزش‌هاست. اهمیت این موضوع از این جهت است که تصویر ما از مسائل زیست‌محیطی بر رفتارهای فردی و سازمانی اثر می‌گذارد و محققان با تعریف و ارائۀ ارزش‌های بنیادین می‌توانند از آن دفاع و محافظت کنند.

  • تحقیق در مورد سلامت سالمندانی که در خانه‌های خود زندگی می‌کنند (ریوکس Rioux 2005).

با افزایش جمعیت سالمندان، اهمیت مسائل مربوط به نیازهای آن‌ها در محیط شهری و در اجتماع به‌طور کلی نیز فزونی می‌یابد. این تحقیق که در کشور فرانسه انجام شده است بر عوامل فیزیکی، اجتماعی و فعالیت‌هایی که می‌توانند کیفیت زندگی را افزایش دهند می‌پردازد.

در همۀ این تحقیقات می‌بینیم که بنیان روان‌شناسی محیطی تعامل موجود میان « افراد/محیط /فعالیت» است.

روش‌های تحقیق

روان‌شناسی محیطی بر پایۀ تحقیقات علمی عمل می‌کند و از آن‌جا که نتایج این تحقیقات در قانون‌گذاری و اجرا، دخیل است صحت آن‌ها اهمیت بیشتری می‌یابد. محققان برای این‌که به نتایج معناداری در مورد چگونگی ارتباط افراد با محیط برسند، باید پرسش‌هایی مطرح کنند که اطلاعات حاصل از پاسخ آن‌ها قابل تحلیل باشد. آن‌ها باید راه‌هایی را بیابند که بدان وسیله بتوان کیفیت‌ها و واکنش‌های به ظاهر ذهنی را به کمیت‌های قابل اندازه‌گیری و عینی تبدیل کرد. روش‌های معمول تحقیق در این زمینه شامل مصاحبه‌ها، نظرسنجی‌ها و مشاهدات میدانی می‌شود که همگی روش‌های رایجی در رشته‌های علوم اجتماعی هستند.

یکی از روش‌های جالب‌توجه روش لیست صفات است. در این روش، شرکت‌کنندگان با توجه به طیف درجه‌بندی شده‌ای که در میان دو صفت متضاد قرار دارد به یک مکان امتیاز می‌دهند (برای مثال خوب/ بد). انتقادی که به استفاده از این روش وجود دارد آن است که بعضی از این کلمات ممکن است بیش از حد انتزاعی و یا کلیشه‌ای باشند (بتچل Betchel  ۱۹۸۷) و این بر دشواری سنجش آثار روانی خواهد افزود. اما این صفت‌ها کیفیت‌های محیطی ظریفی را آشکار می‌کنند. جدول ۱ لیست توصیفات محیطی کاسمار Kasmar را نشان می‌دهد که در سال ۱۹۷۰ تهیه شده است. این لیست جزو اولین‌هایی بود که به صورت نظام‌مند مورد آزمون قرار گرفت. تعداد این صفات که در ابتدا ۱۹۷ جفت بود با حذف صفت‌هایی که مبهم یا دارای سوگیری بودند و موجب اختلال آماری می‌شدند، به ۶۷ جفت تقلیل پیدا کرد. دایرۀ صفاتی که این لیست ارائه می‌دهد بسیار سودمند است و خود ما هم می‌توانیم از آن برای تحلیل واکنشمان به یک فضای خاص استفاده کنیم (برای مثال، این‌که فضای محبوب شما چه امتیازاتی می‌گیرد؟ چه کیفیاتی از همه مهم‌تر به نظر می‌آیند؟)

جدول ۱: لیست توصیفات محیطی کاسمار

اندازۀ مناسب/ نامناسب رنگ‌های تند/ ملایم پرزرق‌وبزق/ ساده
جذاب/ غیرجذاب فضای آزاد/ فضای محدود مطبوع/ نامطبوع
خوشایند/ ناخوشایند رنگ‌های تازه/ بی‌طراوت بوی مطبوع/ نامطبوع
زیبا/ زشت عملکردی/ غیرعملکردی خصوصی/ عمومی
رنگ‌های درخشان/ خفه سرزنده/ بی‌روح ساکت/ پرسروصدا
شاد/ اندوهناک طراحی صوتی خوب/ بد جادار/ تنگ
رنگین/ کدر رنگ‌های خوب/ بد نورپردازی تند/ ملایم
راحت/ ناراحت نورپردازی مناسب/ ضعیف سرزنده/ دل‌گیر
دمای مطبوع/ نامطبوع خطوط خوب/ خطوط بد دارای سبک/ بدون سبک
پیچیده/ ساده حرارت خوب/ بد از روی سلیقه/ کج‌سلیقگی
مدرن/ سنتی تهویۀ خوب/ بد مرتب/ شلخته
باعث آسایش/ آزاردهنده عظیم/ حقیر خلوت/ شلوغ
نورپردازی منتشر/ مستقیم اثرگذار/ بی‌اثر بی‌پیرایه/ برهم‌انباشته
شاخص/ معمولی دعوت‌کننده/ دفع‌کننده معمول/ غیرمعمولی
دلباز/ دلگیر بزرگ/ کوچک مفید/ بلااستفاده
کارآمد/ ناکارآمد روشن/ تاریک گرم/ خنک
آراسته/ بدون تزئین باب روز/ از مد افتاده با تعادل مناسب/ ضعیف
خالی/ پر تک‌عملکردی/ چندعملکردی مراقبت‌شده / ازکارافتاده
گران/ ارزان مرتب/ به‌هم‌ریخته سازمان‌دهی قوی/ ضعیف
رایج/ نامعمول نو/ کهنه طرح‌ریزی قوی/ ضعیف
تمیز/ کثیف منظم/ آشفته مقیاس‌بندی قوی/ ضعیف
سیرکولاسیون خوب/ بد سازمان‌یافته/ بی‌نظم پهن/ باریک

نمونه‌هایی که از سرفصل‌ها و روش‌های تحقیقاتی در بالا آمد نشان‌دهندۀ گستردگی دامنۀ تحقیق و فرصت‌های بالقوۀ تحقیقاتی در این زمینه است. تحقیقات زیادی که در این زمینه در سرتاسر جهان در حال انجام است بسیار امیدوارکننده است. تفاوت‌های اجتماعی و فرهنگی که در پاسخ به مسائل شهری وجود دارد می‌تواند به بحث و تبادل نظر و در نتیجه رشد در این زمینه بیانجامد. روان‌شناسان محیطی چه مستقیم و از طریق مطالعۀ مستقیم سایت و مشاوره و چه غیرمستقیم از طریق یافته‌های تحقیقاتی می‌توانند در فرآیند برنامه‌ریزی و طراحی سهم ارزش‌مندی ادا کنند.

روان‌شناسی محیطی در حرفۀ طراحی

روان‌شناسان محیط، طیف وسیعی از روابط معنادار میان انسان‌ها و مکان‌ها را معرفی می‌کنند. هر چند یافته‌های آن‌ها بسیار جالب توجه است و اطلاعاتی را نیز در اختیار ما قرار می‌دهد تا چه حد در عمل به کار خواهد آمد؟ جای روان‌شناسی محیط در معمای طراحی کجاست؟

شکی نیست که ایده‌آل ما این است که هر مکانی زیبا و پویا  باشد و به تجدید قوا کمک کند، اما مانند همۀ مسائل شهری باید محدودیت‌هایی که اقتصاد و قدرت و افکار عمومی اعمال می‌کنند را در نظر بگیریم. برای مثال در بسیاری موارد آنچه مردم برای خود می‌خواهند با آنچه طراحان جنبش‌هایی هم‌چون شهرسازی مدرن می‌خواهند تفاوت دارد. پرسش مهم این است که آیا طراحان اجازه دارند که آن‌قدر بر محیط انسان ساخت، اعمال نفوذ کنند که بتوانند آثار روان‌شناختی آن را کنترل نمایند. چگونه می‌توان یافته‌های تحقیقاتی را در شرایط واقعی به کار گرفت؟

این پرسش عمیق‌تر از آن است که پاسخی دم‌دستی داشته باشد. شاید یکی از رویکردهای مناسب این باشد که متخصصان این رشته، یافته‌های خود را فعالانه با مردم به اشتراک بگذارند. ایده‌هایی که در پس روان‌شناسی محیطی وجود دارد باید در مردم انعکاس یابد. این اولین قدم در جهت توجه افراد به این است که چگونه محیط ما بر زندگی ما تأثیر می‌گذارد. توجه عمومی و گفتگوی عمیق‌تر در این مورد می‌تواند تغییر را سرعت ببخشد. این امیدواری ممکن است قدری ایده‌آل‌گرایانه به نظر بیاید اما  برای رسیدن به ایده‌آل در این زمینه نیز مثل هر زمینۀ دیگری راهی به جز تغییر در سطح هوشیاری و آگاهی نداریم.

از سوی دیگر طراحان و روان‌شناسان محیطی نیز باید به افزودن دانش و به‌کارگرفتن این دانش ادامه دهند. در طراحی شهری اکثر اهداف به هم وابسته‌اند مانند استفادۀ کمتر از وسایل نقلیۀ شخصی، تراکم بالاتر و ساخت و سازهای چندمنظوره. این اهداف هر یک به تنهایی یا در مجموع رو به مسائلی چون توسعۀ پایدار، عدالت محیطی و توسعۀ اجتماعی دارند. به همین اهداف می‌توان از جنبۀ آثار روانی آن‌ها نیز نگاه کرد. اتومبیل‌ها، احساس آرامش و امنیت ما را تهدید می‌کنند، تراکم بالاتر می‌تواند احساس نزدیکی و تعلق را افزایش دهد و ساخت‌وسازهای چندمنظوره می‌توانند جو پرتحرک و پرجنب‌وجوشی  را به‌وجود بیاورند. البته برداشت‌ها متفاوت هستند. بسیاری هستند که ارزش زیادی برای آزادی عملی که اتومبیل‌ها می‌آورند، وسعت و جاداری مناطق کم‌تراکم و مرزی که منطقه‌بندی فضاهای عمومی و خصوصی به‌وجودمی‌آورد، قائلند. کنارآمدن با همۀ این منظرهای گوناگون چالشی است که طراحان با آن روبه‌رو هستند. در عمل شاید تعریف جداگانۀ اهداف اشتباه باشد. چرا که روان‌شناسی محیط بخشی از یک رویکرد کل‌نگر به طراحی شهری است. شهرها ساختارهای عملکردی صرف نیستند اما از طرف دیگر مسائلی به جز آثار روان‌شناختی‌شان هم دارند. شناخت دینامیسم ارتباط ما با محیطمان تنها یکی از جنبه‌هایی است که در تلاش‌مان برای قابل زندگی‌تر کردن شهرهایمان باید به آن بپردازیم. با پرداختن پیوسته به روان‌شناسی محیطی و با به‌کارگیری یافته‌های‌مان می‌توانیم مکان‌های مثبت‌تری بسازیم.

[i] درباره نویسنده:

خانم اریکا لو لیسانس خود را در زمینه مطالعات شهری از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو دریافت کرده و طراح ارشد تیم طراحی منطقه‌ای و طرح تفضیلی در شرکت کالتورپ است.

منابع

Abrahamse W., Steg, L., Vlek C., & Rothengatter, T. (2005). “A review of intervention studies aimed at household energy conservation.” Journal of Environmental Psychology 25, 273–۲۹۱٫

Bechtel, R.B., Marans, R.W., & Michelson, W. (eds.) (1987). Methods in environmental and behavioral research. New York: Van Nostrand Reinhold.

Bonnes, M. and Secchiaroli, G. (1995). Environmental psychology: A Psycho-social introduction. London: Sage Publications.

Berto, R. (2005). “Exposure to restorative environments helps restore attentional capacity.” Journal of Environmental Psychology, 25: 249–۲۵۹٫

Dunstan, F., Weaver, N., Arayad, R., Bella, T., Lannon, S., Lewis,G., Patterson, J., Thomas, H., Jones, P., & Palmera, S. (2005). “An observation tool to assist with the assessment of urban residential environments.” Journal of Environmental Psychology, 25, 293–۳۰۵

Fisher, J.D., Bell, P.A., & Baum, A. (1984.) Environmental psychology. New York: CBS College Publishing.

Ikemi, M. (2005). “The effects of mystery on preference for residential facades.” Journal of Environmental Psychology 25: 167–۱۷۳٫

Kotkin, J. (2006). “IN PRAISE OF SUBURBS: Suburbia often gets a bad rap, but government should accept that people want the picket fence ideal.” San Francisco Chronicle, 29 January.

Lee, S.Y., Brand, J.L. (2005). “Effects of control over office workspace on perceptions of the work environment and work outcomes”. Journal of Environmental Psychology 25: 323–۳۳۳٫

Leventhal, T., Brooks-Gunn, J. (2003). “Moving to opportunity: An experimental study of neighborhood effects on mental health” American Journal of Public Health, 93: 1576–۱۵۹۲٫

Resera, J. P., Bentrupperbaumer, J. M. (2005). “What and where are environmental values? Assessing the impacts of current diversity of use of ‘environmental’ and ‘World Heritage’ values.” Journal of Environmental Psychology 25: 125–۱۴۶٫

Whyte, W. H., (1980). The social life of small urban spaces. New York: Project for Public Spaces.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Buttonارتباط با ما