صفحه اصلی / دانش / تأثیر پنهان: تجربیات زیسته نوجوانان در خانواده‌های ناکارآمد

تأثیر پنهان: تجربیات زیسته نوجوانان در خانواده‌های ناکارآمد

خانواده‌های ناکارآمد یک مشکل بزرگ در جامعه مدرن هستند. گرچه هیچ خانواده‌ای کامل نیست، اما درجه قابل توجهی از بی‌نظمی و عدم انسجام در برخی خانواده‌ها باعث نگرانی است. این موضوع به‌ویژه برای نوجوانان که دوران تغییرات قابل توجه جسمی، شناختی، عاطفی و اجتماعی و یک دوره کلیدی برای جستجوی هویت هستند، بسیار حیاتی است. تقریباً نیمی از مشکلات سلامت روان در طول زندگی در سنین ۱۱ تا ۱۵ سالگی شروع می‌شوند و تقریباً سه چهارم تا سن ۱۸ سالگی. سازمان بهداشت جهانی تأکید می‌کند که از هر شش نفر در سنین ۱۰ تا ۱۹ سال، یک نفر با چالش‌های سلامت روان مواجه است. زندگی در شرایط دشوار در این سن حیاتی می‌تواند توانایی کودک را برای توسعه عادات سلامت روان سالم به خطر اندازد. 

خانواده نقش اساسی در سلامت جسمی و روانی اعضای خود، به‌ویژه در دوران رشد کودکان، دارد. این نهاد پایه‌ای برای نفوذ اجتماعی، همبستگی، تأمین نیازهای اولیه، ارضای عاطفی، جستجوی هویت و حس تعلق فراهم می‌کند. با این حال، تعارضات و مشکلات خانوادگی می‌توانند این عملکردها را به شدت مختل کنند. مراقبت ناکافی والدین باعث می‌شود که ایجاد تاب‌آوری و توسعه منابع مقابله‌ای در کودکان دشوار شود. تعاملات بین اعضای خانواده، از جمله الگوهای ارتباطی ناکارآمد و روش‌های حل تعارض، می‌توانند تأثیرات قابل توجهی بر سلامت روان داشته باشند و منجر به استرس، اضطراب و افسردگی شوند. بزرگ شدن در این محیط‌ها می‌تواند صدمات عاطفی عمیقی به آسیب‌پذیرترین اعضا مانند کودکان وارد کند. 

یک مطالعه کیفی که به بررسی تجربیات زیسته نوجوانان در خانواده‌های ناکارآمد پرداخت، چالش‌های عمیقی را که با آن مواجه هستند، آشکار کرد. پانزده نوجوان از تهران در این مطالعه شرکت کردند و تجربیات خود را از طریق مصاحبه به اشتراک گذاشتند. تحلیل داده‌ها ۳۸ زیرتم را در ۷ تم اصلی دسته‌بندی کرد. 

در اینجا برخی از تجربیات و چالش‌های کلیدی که توسط این نوجوانان برجسته شدند، آورده شده است: 

  • تجربه بی‌ثباتی و ناامنی: نوجوانان گزارش دادند که در وضعیت آشفتگی دائمی زندگی می‌کنند. این شامل ترس فراگیر از دعوا و مشاجره، ترس از دست دادن والدین و تجربه احساسات متناقض نسبت به والدینشان بود. آنها احساس می‌کردند فرد امنی برای تکیه کردن ندارند، که منجر به بی‌اعتمادی به دیگران می‌شد. همچنین ترسی از افشای مشکلات خانوادگی خود و ترسی از برقراری رابطه به دلیل تجربیاتشان وجود داشت. این بی‌ثباتی به طور نامطلوبی بر کل زندگی آنها تأثیر می‌گذارد و مانع پیشبرد اهدافشان می‌شود. 
  • تجربه نادیده گرفته شدن و رها شدن: بسیاری از نوجوانان احساس رها شدن و نادیده گرفته شدن داشتند. آنها فقدان قابل توجه حمایت والدین، احساس تنهایی شدید و حس اینکه والدینشان غرق مشکلات خود هستند را برجسته کردند. غیبت فیزیکی والدین و طرد شدن توسط دیگران نیز تجربیات برجسته‌ای بودند. این احساس نادیده گرفته شدن و رها شدن به کاهش حس تعلق و هویت منجر می‌شود. 
  • تجربه شکست: نوجوانان در این خانواده‌ها اغلب احساس می‌کردند رویاهایشان به حسرت همیشگی تبدیل شده است. چالش‌ها شامل نبود دورهمی‌های خانوادگی، نیازهای برآورده نشده برای تفریح و سفر، احساس ناراحتی، و حس فراگیر بی‌هدفی و ناامیدی نسبت به آینده بود. آنها افسردگی را تجربه کرده و احساس می‌کردند محکوم به شکست تحصیلی هستند. ترس از آینده منبع قابل توجهی از اضطراب بود. 
  • آسیب دیدن از دیگران: بدون حس حمایت و امنیت از سوی خانواده‌هایشان، نوجوانان در برابر آسیب دیدن از افراد بیرونی آسیب‌پذیر می‌شدند. این شامل احساس نادیده گرفته شدن توسط کارکنان مدرسه، تجربه ترحم از سوی دیگران، مواجهه با دخالت‌های ناخواسته در زندگی‌شان و مورد سوءاستفاده قرار گرفتن بود. 
  • نسبت دادن ویژگی‌های منفی به خود: رنجی عمیق و ماندگار برای این نوجوانان، برداشت منفی از خود بود. آنها اغلب خود را به خاطر مشکلات خانواده سرزنش می‌کردند و احساس می‌کردند باری بر دوش هستند. این شامل فقدان عزت نفس، احساس گناه، و درونی‌سازی سرزنش برای هر چیزی بود. شرم و گناه، که اغلب ریشه در فضای خانوادگی پر از انتقاد و عدم پذیرش دارد، باعث می‌شد آنها احساس ناکارآمدی و بی‌ارزشی کنند. 
  • تمایل به رفتارهای پرخطر: بسیاری از نوجوانان تمایل به انجام رفتارهای پرخطر نشان دادند. این شامل افکار خودکشی، عضویت در گروه‌های دوستانه نامناسب، داشتن روابط متعدد ناکارآمد، و مصرف الکل یا مواد مخدر و سیگار کشیدن بود. فرار از خانه نیز به عنوان راهی برای فرار در نظر گرفته می‌شد. این رفتارها اغلب تلاشی برای فرار از درد و آسیب گذشته‌ای است که در خانواده تجربه کرده‌اند. 
  • رشد پس از سانحه: با وجود سختی‌های بسیار، برخی شرکت‌کنندگان گزارش دادند که رشد پس از سانحه را تجربه کرده‌اند. این شامل یافتن قوت، دستیابی به بلوغ شناختی، استقلال مالی و ذهنی، دریافت حمایت از دیگران و الگوبرداری از والدین شایسته بود. تجربه مشکلات در خانواده می‌توانست برای برخی، منجر به قوتی بیشتر برای تحمل سختی‌ها و تقویت حس هدفمندی و استقلال شود. 

یافته‌ها تأکید می‌کنند که زندگی در خانواده ناکارآمد می‌تواند تأثیرات منفی و ماندگاری بر جنبه‌های مختلف رشد نوجوان داشته باشد و تلاش او برای جستجوی هویت را مختل کند. این تجربیات نشان می‌دهد که نوجوانان چگونه جهان را درک می‌کنند، چگونه با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند، چگونه چالش‌ها را مدیریت می‌کنند، و چگونه در میان تعارض و رنج از نظر شخصی رشد می‌کنند. شناخت این چالش‌ها برای متخصصان در توسعه راهکارهای مؤثر مداخله بسیار حیاتی است. 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Buttonارتباط با ما