صفحه اصلی / اسلایدر / بدن: جایگاهی که در آن بیماران را ملاقات می‌کنید
نقاشی که بیان میکند ملاقات دو شخص در بدن آنها رخ میدهد. این نقاشی دو بدن را به شکل انتزاعی به تصویر کشیده است.

بدن: جایگاهی که در آن بیماران را ملاقات می‌کنید

نویسنده: فرزاد گلی

برگردان: سپیده معتمدی

 

پرسش این است: کجا با بیماران خود ارتباط می‌گیرید و تعامل می‌کنید؟ در کلینیک، در دفتر یا در خانۀ مراجع؟ هر کاربندی بالینی منابع و موانع خاص و منحصر به فرد خود را دارد و نیازمند تغییرات و تنظیمات مناسبی است که رابطۀ درمانی و پیروی از درمان توسط مراجع را تسهیل کند. البته ما نیز باید خودمان را با بافتارهای اجتماعی و فرهنگی متناسب همسو کنیم. می‌دانیم که ارتباط درمانگر – بیمار میان مشکلات و در بافتارهای چندلایه و بین – سوژه‌ای رخ می‌دهد. باید هر نشانه را در بافتاری که روی می‌دهد در نظر گرفت چون معنای واقعی هر نشانه کارکرد آن در بافتار خودش است. بنابراین برای تفسیر مناسب نشانه‌ها و علایم به سوگیری بافتاری نیاز داریم. بسیاری از دستورات بالینی برای تفسیرهای عمومی نشانه‌ها و علایم کاربرد دارند. دانش اثبات‌گرا بر اساس تعمیم‌دهی و بازتولید است و برای چنین علمی، باید ابژه‌های آن را بافتارزدایی کنیم. ولی فقط چند آموزش نادر و ناکارآمد برای آموزش مراقبان در مورد این که چگونه منظومۀ بافتارهای هر ملاقات را مدیریت کنند داریم.

پنهان‌ترین بافتار، یا همان بافتار نادیده گرفته شده که در آن تمام بافتارها ادراک و تفسیر می‌شوند، بدن ماست. گفتمان پزشکی بسیار کم به بدن مراقبان پرداخته است. دوگانه‌انگاری دکارتی (مثلاً بدن در برابر ذهن یا سوژه در برابر ابژه) هنوز بر ذهنیت ما حاکم است. برای همین است که خودمان را سوژه‌های بی‌بدنی که بدن‌ها و یا ذهن‌های مراجعانمان را اداره می‌کنند تصور می‌کنیم. فراتر از این تصویر، بدن و کلام مراجع در واقع در بدن مراقب شکل می‎گیرد. ما بیمارانمان را در بدن‌هایمان ادراک و احساس می‌کنیم و سپس عواطف آنها را بازشناسی کرده و بر اساس رمزهای پزشکی تفسیر می‌کنیم. گشودگی ما به ناخوشی و بافتارهای زندگی و دقت تفسیر ما بستگی به حافظه، احساسات و آگاهی ما دارد.

اگر بدن ما جایی باشد که ما در آن بلافصل بیماران خود را ملاقات می‎کنیم، آیا باید آن را برای مراقبت آماده کنیم؟ آیا در فرایند تشخیص، مراقبت و درمان، تفاوتی بین یک بدن ایمن و یکپارچه و یک بدن پریشان و دوسوگرا وجود ندارد؟ اگر پاسخ به این پرسش‌ها مثبت است، چگونه می‌توانیم بدن‌هایمان را آماده و یکپارچه کنیم تا بتواند عواطف و تأملات بیشتری را تحمل کند؟

اسپینوزا (1677-1632) در مدل وحدت‌گرای ذهن – بدن توضیح داده است که ما چگونه جهان خودمان و بدن خودمان را فقط از طریق آگاهی بدنی ادراک می‌کنیم:

«… ذهن انسان ماهیت تنوعی از بدن‎ها را به همراه ماهیت خودش ادراک می‌کند» (اسپینوزا، 2005) چون «ذهن انسان همان اندیشه یا دانش بدن انسان است» (اسپینوزا، 2005 ).

در واقع اسپینوزا با نبوغ خودش، قبل از عصب‌دانشمندان مدرن نشان دهد که شالودۀ هشیاری انسان، آگاهی بدنی است. ما بدن‌هایمان را به صورت  الگوهای جریان انرژی و ظرفی از تصاویر تجربه می‌کنیم. ظرف و جریان انرژی طرحواره‌های تصویری اصلی‌ای است که شناخت بدنمند ما و مفهوم‌سازی‌های احساسات و ادراکات ما را شکل می‌دهد (ببینید جانسون، 1987).

هر چقدر قدرت بیشتری برای هدایت انرژی بالا آمده در بدن را داشته باشیم، بیشتر می‌توانیم نسبت به هیجانات و تجربیات دیگران گشوده باشیم و بنابراین بیشتر قادر به مراقبت خواهیم بود. جریان داشتن و ظرف بودن کلید‌های طلایی برای مراقبت دادن است و آگاهی از بدن راهی برای پیدا کردن این کلیدهاست. ما نیاز داریم به بدن‌هایمان بازگردیم تا جایگاه بهتری برای مراقبت پیدا کنیم چون بدن جایی است که ما بلافصل دیگران را ملاقات می‌کنیم.

 

Spinoza, B. (2005). Ethics. Trans. Curley, E. London, UK: Penguin Classics.

Johnson, M.(1987). The Body in the mind: The bodily basis of meaning, imagination, and reason. Chicago, IL: The University of Chicago Press.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Buttonارتباط با ما