پزشکی مدرن اغلب مرگ را مسئلهای منفی و تکنولوژیک میبیند که به طور سنتی پایان قلمرو پزشکی محسوب میشود. اندیشیدن درباره مرگ عمدتاً به الهیات و متافیزیک سپرده شده و به عنوان تجربهای حاشیهای در نظر گرفته میشود، با وجود نقش بنیادی آن در وضعیت وجودی ما. با این حال، برخی متفکران و هنرمندان به طور فعال به کاوش این وضعیت میپردازند و میکوشند بدون کاستن از جلال و ابهام آن، آن را درک کنند. یکی از برجستهترین این هنرمندان، دیمین هرست، هنرمند معاصر بریتانیایی است.
آثار هنری هرست، شامل نقاشیها، مجسمهها و چیدمانها، به طور مداوم تلاقی مرگ، زندگی و بیماری را کاوش میکند. تخیل غیرمتعارف و استعارههای عجیب او اغلب منتقدان هنری را زبانبسته کرده و او را به چهرهای بسیار بحثبرانگیز تبدیل نموده است. خوانشهای عمیق هرست از پزشکی مدرن به ویژه قابل توجه است، که به موضوعاتی مانند چرخه زندگی و مرگ، خود پزشکی مدرن، و مقوله دارو و درمان میپردازد.
ماده منبع بر یک دیدگاه انتقادی در مورد پزشکی مدرن تأکید دارد: خالقان اصلی آن به ندرت اصول حوزه خود را نقد یا ارزیابی میکنند. طبیعت فشرده این دانش ظاهراً مانع تأمل عمیق میشود. پزشکی مدرن، طبق برخی دیدگاهها، با خاموش کردن سایر حوزههای علمی و فرهنگی بنیانگذاری شده است. با این حال، از دل این سکوت، هنر، ادبیات و فلسفه ظهور کرده و به آرامی به اسطوره خودکفایی پزشکی نفوذ میکنند و فرصتهایی برای تردید فراهم میآورند. هرست به عنوان یکی از این صداها، پارادایم پزشکی رایج را به چالش میکشد.
یکی از مفاهیم کلیدی که آثار هرست به آن میپردازد، “ممنتو موری“ است، یعنی یادآوری مرگ. این آگاهی از مرگ در فرهنگ مدرن عمدتاً به حاشیه رانده شده و پنهان گشته است. مرگ از حوزه خانگی خارج شده و در بیمارستان مدرن با کسب و کار تکنولوژیک تولید صنعتی انطباق یافته است، همانطور که گادامر اشاره میکند. فلسفه مدرن نیز اغلب با مرگ به عنوان یک مشکل حلشده برخورد کرده، تجربه آن را سرکوب و از رویارویی با مفاهیمی مانند هیچبودگی و غیاب اجتناب کرده است. با این حال، این تجربه سرکوبشده به طرز قدرتمندی در ادبیات و هنر مدرن دوباره ظاهر میشود.
چیدمانهای بحثبرانگیز هرست اغلب مستقیماً ناظر را با مرگ مواجه میکند. نمایش اجساد حیوانات در مکعبهای شیشهای با استفاده از مایع نگهدارنده، که گاهی به طعنه ‘موزه تاریخ طبیعی هرست’ نامیده میشود، به عنوان یک ممنتو موری قدرتمند عمل میکند و فکر فراموششده مرگ و نابودی را تداعی میکند. این آگاهی پنهان از مرگ به عنوان یک ویژگی اساسی در نظر گرفته میشود که انسانها را از حیوانات متمایز میکند، شاید حتی اصیلتر و دیرینهتر از خود زبان. با این حال، در فرهنگ مدرن، این آگاهی اغلب به صورت فکری سرکوب میشود.
آثار خاصی این موضوعات را بیشتر نشان میدهند:
- “هزار سال” (‘A Thousand Years’): این چیدمان شامل سر یک گاو در یک مکعب شیشهای بدون مایع نگهدارنده است که صراحتاً فرآیند تخریب و فروپاشی را نمایش میدهد. این یک عمل واسازیکننده است که معنای مرگ را، که معمولاً پنهان است، به روشنایی آگاهی میآورد. نسخه دیگری شامل لارو حشرات است که در یک مکعب شیشهای از سر یک گاو تغذیه میکنند و در مکعب مجاور توسط یک حشرهکش برقی کشته میشوند. هرست اغلب از شیشه استفاده میکند، که آن را به طرز متناقضی اینگونه توصیف کرده است: “سخت و متراکم، اما چیزی برای پنهان کردن ندارد. به شما نشان میدهد، اما به شما نمیدهد. خطرناک است اما روشن و واضح.” مفهوم هنر فناپذیر به عنوان مدیوم مناسبی برای تخیل متمرکز بر مرگ او دیده میشود.
- “کمی تسلی حاصل شده از پذیرش دروغهای ذاتی در همه چیز” (‘Some Comfort Gained…’): این اثر که گاوی تکهتکهشده را در مکعبهای شیشهای جداگانه نشان میدهد، پراکندگی و جدایی را کاوش میکند. علیرغم عنوانش که حاکی از تسلی در تداوم است، ایده اصلی آنتروپی به عنوان ساختار زیربنایی انسجام و وحدت است که به هرج و مرج پیش از آفرینش و پیدایش و ناپدید شدن ناگهانی زندگی با مرگ پیوند میخورد.
- “غیرممکن بودن فیزیکی مرگ در ذهن کسی که زنده است” (‘The Physical Impossibility…’): کوسه مشهور شناور در مخزن، نمادی از سازش امید و باور در سیستمی است که بر مبارزهای ناعادلانه استوار است. این اثر به مرگ ابدی به عنوان پایدارترین واقعیت اشاره دارد.
فراتر از خود مرگ، هرست به طور انتقادی داروخانه و داروهای شیمیایی را بررسی میکند. چیدمان “داروخانه” (‘Pharmacy’) او نمونه بارز این موضوع است. این صرفاً نقد عوارض جانبی نیست، بلکه کاوشی در معنا و نقشی است که داروها در فرهنگ مدرن کسب کردهاند. آنها به طرز متناقضی هم پادزهر و هم سم، هم درمانی و هم مخرب ارائه میشوند. هرست پیشنهاد میکند شرکتهای دارویی به جای رفع نیازها، نیازهایی را خلق میکنند و داروها را در چرخه نیازهای انسانی مانند انتخاب لباس یا سرگرمی قرار میدهند.
چیدمان “داروخانه” عمداً مرزها را محو میکند و قفسههای دارو را که به صورت بصری مانند یک داروخانه واقعی چیده شدهاند، در محیط موزه قرار میدهد. اشیاء غیرمعمول مانند چارپایهها، ظروف عسل و حشرهکش برقی وضعیت محترم داروها را به چالش میکشند. جعبههای خالی در قفسهها قابل توجه هستند. هرست پیشنهاد میکند اعتماد به داروها از جذابیت، رنگ و شکل آنها ناشی میشود، نه از دانش اثربخشی آنها. او پزشکی مدرن را به عنوان یک سازمان مبتنی بر ایمان و یک مرجع قدرتمند ترسیم میکند. در حالی که این سیستم یک “باور علمی” به دارو به عنوان نجاتدهنده در برابر بیماری و مرگ تحمیل میکند، پزشکی اساساً تنها مرگ را به تعویق میاندازد. هرست با تحریکآمیزی میگوید: “نمیتوانم بفهمم چرا بیشتر مردم به پزشکی اعتقاد دارند و به هنر نه، بدون اینکه هیچکدام را زیر سؤال ببرند.” او حتی پیشنهاد میکند هنر، در مقایسه با دارو، درمانیتر است. این چیدمان همچنین به ریشه واژه یونانی ‘فارماکون‘ (‘Pharmakon’) اشاره میکند که به معنای هم سم و هم دارو است و بازتاب دهنده پارادوکس ذاتی اثر و معانی چندگانه آن است که به طور همزمان تهیبودگی، زیبایی، بیماری، مرگ، اضطراب و خنده را تداعی میکند.
در “شام آخر” (‘The Last Supper’)، هرست ۱۳ پوستر بزرگ دارو را نمایش میدهد، اما با نام غذاهای مختلف روی آنها. این یک اشاره کتاب مقدس خلق میکند که در آن مصرف داروها جایگزین شکستن نان شده است، و تلویحاً بیان میکند داروها اکنون غذا و برکت ما هستند. این اثر، مانند بسیاری از آثار دیگر او، شوخطبعی و جدیت را در هم میآمیزد و به آرامی نشانههای آشنا را تغییر میدهد در حالی که به شکل بصری آنها وفادار میماند. با قرار دادن نام غذاها بر روی پوسترهای دارو، هرست ریتمی ایجاد میکند که در مورد نزدیکی ما به مرگ از طریق “همزیستی بیگناهانه با داروها” هشدار میدهد. دقت زیباییشناختی او حتی در آثار انتقادیاش نسبت به پزشکی نیز مشهود است، از جمله رنگهای جذاب و چیدمان هماهنگ اشیاء در “داروخانه” یا ابزارهای پزشکی در اثر “هنوز” (‘still’).
آثار هرست اغلب متناقض و طعنهآمیز هستند و هدفشان تغییر ناظر از یک “کاشف هوشمند” به یک “مشارکتکننده مشکوک” است که باید اثر را تجربه کند نه اینکه صرفاً آن را به صورت فکری تحلیل کند. تأمل در بدنها، چه انسان و چه حیوان، در هنر او به آگاهی از اجتنابناپذیر بودن مرگ بدن خودمان منجر میشود. این دانش ترسناک سوالاتی را در مورد تفاوت ما با حیوانات نمایش داده شده برمیانگیزد.
نهایتاً، آگاهی از مرگ به عنوان نقطه تلاقی هنر و پزشکی و موسیقی پسزمینه آثار هرست عمل میکند. هنر او، در نوسان میان جدیت و شوخطبعی، زیبایی و ویرانی، هیچانگاری و خنده، ما را به چالش میکشد تا در مورد فلسفیترین و فراموششدهترین بعد درمانی و هستیشناختی پزشکی مدرن – “ممنتو موری“ – تأمل کنیم. دانش پزشکی، با نادیده گرفتن بینشهای فلسفی و تمرکز صرف بر جنبههای فنی، در خطر تبدیل متخصصان به صرفاً مجریان است. هنر هرست به عنوان یادآوری قدرتمندی از واقعیتهای وجودی عمیقتری عمل میکند که پزشکی و جامعه اغلب انتخاب میکنند نادیده بگیرند.