صفحه اصلی / فلسفه / تسلط بر متون پزشکی: راهنمایی برای کاربست بالینی

تسلط بر متون پزشکی: راهنمایی برای کاربست بالینی

خواندن متون پزشکی همیشه چالش جدی برای دانشجویان پزشکی است، زیرا از آن‌ها انتظار می‌رود بتوانند مطالب را در کاربست بالینی به کار ببرند. مطالعات نشان می‌دهند که دانشجویان پزشکی در استفاده از محتوای متون پزشکی در کاربست بالینی موفق نیستند. این عدم موفقیت در بسیاری موارد به یادگیری ناقص یا نادرست محتوای کتاب‌ها و فقدان راهنمای مناسب برای خواندن بهتر و موثرتر منابع پزشکی نسبت داده می‌شود. سوال کلیدی اینجاست: متون پزشکی چگونه باید خوانده شوند تا در کاربست بالینی روزانه مورد استفاده قرار گیرند؟ 

پزشکان متخصص به دلیل تجربه بالینی گسترده، توانایی ویژه‌ای دارند: آن‌ها می‌توانند داستان یک بیمار (سناریوی بالینی) را روایت کنند. این مهارت روایی در پزشکان به ساختارهای ذهنی آن‌ها مرتبط است. در ذهن پزشکان، اسکریپت‌های بیماری وجود دارد که ساختاری شبیه به داستان دارند. با دیدن هر بیمار، یک یا چند مورد از این اسکریپت‌ها فعال می‌شوند، به همین دلیل پزشکان ماهر قادرند داستان‌های بالینی را بدون نیاز به حفظ کردن یا یادداشت برداشتن تمام اطلاعات بیمار تعریف کنند. پردازش این تاریخچه‌های بیماری است که در نهایت منجر به تشخیص و درمان بیمار می‌شود. بنابراین، دانشجویان باید هنگام خواندن متون پزشکی، تلاش کنند ساختارهایی شبیه به این “زندگی‌نامه‌ها” ایجاد کرده و آن‌ها را گسترش دهند. 

روایت بالینی در مقابل روایت پاتوفیزیولوژیک: تفاوت‌ها را درک کنید 

هدف مناسب و معتبر پس از خواندن یک متن پزشکی باید توانایی نوشتن داستان بیمار (سناریوی بالینی) باشد. برای روایت سناریوی بالینی، علاوه بر خواندن متون پزشکی واقعی، دانشجویان باید بخش‌های مختلف تاریخچه بیماری را درک کنند. با این حال، قبل از توضیح اجزای مختلف اسکریپت بیماری، باید بین دو نوع روایت در پزشکی تمایز قائل شد: روایت بالینی و روایت پاتوفیزیولوژیک. این دو نوع روایت در برخی جنبه‌ها همپوشانی و در برخی دیگر تفاوت‌های اساسی دارند، زیرا یکی بر روابط علی و معلولی و دیگری بر سیر بالینی مبتنی است. 

روایت پاتوفیزیولوژیک به سوال چه اتفاقی در بدن افتاده است؟ پاسخ می‌دهد، در حالی که در روایت بالینی، سوال این است: داستان بیمار چیست و چه کاری باید انجام شود (یعنی تشخیص و مدیریت)؟ به عنوان مثال، در مورد نارسایی قلبی (CHF)، روایت پاتوفیزیولوژیک علت نارسایی و مکانیسم آن را شرح می‌دهد: میوکارد بیمار به دلیل انفارکتوس گسترده ناکارآمد شده، منجر به کاهش کسر جهشی و افزایش فشار خون ریوی می‌شود که باعث ادم ریه و افزایش فشار ورید ژوگولار در معاینه می‌شود. همچنین قلب متسع شده که در معاینه به صورت ضربه بطنی لمس می‌شود و در رادیوگرافی قفسه سینه مشهود است. دانش علت‌شناسی و پاتوفیزیولوژی “چسبی” است که تظاهرات بالینی را به هم متصل می‌کند. به عبارت دیگر، با دانستن پاتوفیزیولوژی بیماری می‌توانیم علائم نارسایی قلبی را توضیح دهیم. با این حال، این روایت به ما نمی‌گوید که چگونه با بیمار برخورد کنیم و چه اقداماتی را هنگام پذیرش برای او انجام دهیم. به عبارت دیگر، با دانستن پاتوفیزیولوژی نارسایی قلبی نمی‌توانیم اقدامات تشخیصی و درمانی را تعیین کنیم. تحقیقات نشان داده است که در بسیاری موارد، حدس زدن اقدامات تشخیصی و درمانی بر اساس پاتوفیزیولوژی و مکانیسم بیماری منجر به نتایج نادرست و گاهی ناگوار می‌شود. منطق روایت پاتوفیزیولوژیک علی است؛ یعنی از ابتدا تا انتهای روایت، هر رابطه باید علت داشته باشد. این روایت نقش عمده‌ای در کاربست بالینی ندارد، با این حال، نقش حیاتی در مراحل اولیه تشکیل اسکریپت بیماری ایفا می‌کند. تنها بخشی از روایت پاتوفیزیولوژیک که به ذهن می‌آید، بخشی است که علائم و تظاهرات بالینی را به هم متصل می‌کند. 

در مقابل، اگر در روایت بالینی رابطه علی وجود ندارد، سوال این است: این روایت بر چه اساس شکل می‌گیرد؟ روایت بالینی داستان رویارویی بیمار و پزشک (یعنی بالینی)، تظاهرات بالینی بیماری، برنامه‌های تشخیصی و مدیریتی پزشک و ترخیص بیمار است. به عبارت دیگر، این روایت بر اقدامات صورت گرفته در یک محیط بالینی (بیمارستان یا درمانگاه) مبتنی است و مانند صحنه‌های مختلف یک نمایشنامه (یا فصل‌های مختلف یک رمان) است که باید در یک جدول زمانی مشخص و دقیق اجرا شوند تا معنی داشته باشند. سوالات، معاینات و اقدامات باید به روشی منطقی انجام شوند تا یک روایت بالینی موثر و مفید داشته باشیم. در بسیاری موارد، دلیل اینکه سناریوهای بالینی دانشجویان خوب عمل نمی‌کنند همین است. 

چرا روایت‌های بالینی مهم هستند؟ 

روایت بالینی نه تنها در کاربست بالینی کمک می‌کند، بلکه به ما کمک می‌کند با همکاران، دوستان و اساتید خود ارتباط برقرار کنیم، از آن‌ها مشاوره و کمک بخواهیم و از اقدامات خود دفاع کنیم. علاوه بر این، روایت‌های بالینی پرونده‌های پزشکی هستند که می‌توانند مبنای هرگونه اقدام حقوقی باشند. ساختاری که در ذهن ما برای برخورد با چنین موقعیت‌هایی ایجاد شده، اسکریپت و در مورد بیماری‌ها، اسکریپت بیماری نامیده می‌شود. 

اجزای اصلی یک روایت بالینی 

روایت بالینی شباهت‌هایی به داستان‌های کارآگاهی دارد. بیمار اساساً همانند قربانی است و بیماری همان قاتل. کارآگاه باید آثار قاتل را در صحنه جرم و روی بدن قربانی (علائم و نشانه‌های بیماری) پیدا کند و قاتل را شناسایی کند. تلاش کارآگاهان برای کشف جرم و دستگیری قاتل شبیه به اقدامات تشخیصی و درمانی، مشاهده دقیق و کامل صحنه جرم، یافتن نکات کلیدی، حدس‌های دقیق و صحیح و کشف اینکه چه کاری باید انجام شود، است. مانند یک داستان، یک سناریوی بالینی خوب نیاز به بخش‌های خاصی دارد: 

  • علائم و نشانه‌ها: شروع هر علامت، زمان‌بندی و ترتیب وقوع آن‌ها نیز در روایت داستان بالینی حیاتی است. 
  • عوامل زمینه‌ساز: عواملی که علائم و نشانه‌های بالینی نیستند، اما در ایجاد این وضعیت نقش دارند (عوامل خطر در این دسته قرار می‌گیرند). 
  • بررسی‌های تشخیصی: شامل تصویربرداری و آزمایش‌های آزمایشگاهی. 
  • برنامه‌های مدیریتی: برنامه‌هایی برای حل مشکل بیمار. 

پزشکان باتجربه از ساختارهای ذهنی موجود خود (اسکریپت‌های بیماری) در برخورد با بیماری‌ها استفاده می‌کنند، و توسعه این ساختارها هم نیاز به دانش بالینی مناسب (که از خواندن کتاب‌ها به دست می‌آید) و هم تجربه بالینی دارد؛ یعنی دانشی که در رویارویی‌های بالینی مکرر به دست می‌آید باید آزمایش شود تا فرد هر روز ماهرتر و باتجربه‌تر شود. 

راهنمای شما برای خواندن متون پزشکی به منظور کاربست بالینی 

برای خواندن موثر متون پزشکی برای استفاده در کاربست بالینی، راهنمای زیر را در نظر بگیرید، که بر اساس نحوه ایجاد روایت‌های بالینی و اسکریپت‌های بیماری توسط متخصصان تدوین شده است: 

  1. تشخیص‌های افتراقی را پیدا کرده و مطالعه کنید: هنگام مطالعه هر بیماری، نزدیک‌ترین تشخیص‌های افتراقی آن بیماری را پیدا کرده و آن‌ها را (حداقل مهم‌ترین و شایع‌ترین آن‌ها را) همزمان مطالعه کنید. در کتاب‌ها گاهی تشخیص‌های افتراقی در عنوان فصل‌ها واضح نیستند، اما می‌توانید آن‌ها را در بخشی از متن که تشخیص افتراقی انجام می‌شود، پیدا کنید. دانستن نحوه افتراق بین تشخیص‌ها کلید کار است. 
  1. به اپیدمیولوژی توجه کنید: معمولاً در مقدمه هر مبحث، اپیدمیولوژی (مانند شیوع) بحث می‌شود. این آمار برای کاربست بالینی بسیار مهم است. دانستن شیوع یک بیماری در مقایسه با تشخیص‌های افتراقی آن به شما کمک می‌کند که در مواجهه با بیمار با علائم مشترک، کدام بیماری را ابتدا شک کنید. همچنین به اهمیت بیماری توجه کنید، حتی اگر شیوع آن کم باشد، زیرا این بر فوریت تشخیص و درمان تأثیر می‌گذارد. 
  1. بر عوامل خطر تمرکز کنید: عوامل خطر حداقل دو کاربرد در پزشکی دارند: تشخیص و آموزش بیمار. دانستن سابقه بیمار و عوامل خطر، احتمال پیش‌تست (pretest probability) یک بیماری را افزایش می‌دهد. با این حال، همیشه به یاد داشته باشید که تقریباً هیچ بیماری تمام عوامل خطر را ندارد و بسیاری ممکن است هیچ عامل خطری نداشته باشند. همچنین در نظر بگیرید که چگونه عوامل خطر بر پیش‌آگهی یا خطر در آینده تأثیر می‌گذارند، که برای مشاوره با بیمار مرتبط است. 
  1. تظاهرات بالینی را بشناسید (به “تابلوی بالینی” فکر کنید): بیماران با شکایات مراجعه می‌کنند، نه با بیماری. در اکثر کتاب‌های درسی، مطالب زیر یک عنوان نوشته شده است، اما به یاد داشته باشید که بیماران با شکایات مراجعه می‌کنند، نه با بیماری واقعی. بنابراین، هنگام خواندن یک فصل از یک بیماری، باید توجه ویژه‌ای به علائم و نشانه‌های آن بیماری داشته باشید. هر علامت یا نشانه در چندین بیماری دیگر نیز دیده می‌شود و مختص یک بیماری نیست. به جای فکر کردن به یک شکایت اصلی، به یک “تابلوی بالینی” فکر کنید – ترکیبی از علائم و نشانه‌ها که لیست تشخیص‌های افتراقی را محدود می‌کند. به عنوان مثال، آمنوره، خونریزی واژینال و درد شکم در فردی با پتانسیل بارداری، تابلوی بالینی است که شک به بارداری خارج از رحم و سقط جنین تهدید شده را مطرح می‌کند. 
  1. روش‌های تشخیصی را درک کنید: علاوه بر روش‌های “گلد استاندارد”، باید از سایر روش‌های تشخیصی و ارزش تشخیصی (حساسیت، ویژگی، ارزش پیش‌بینی‌کننده مثبت و منفی)، دسترسی و هزینه آن‌ها آگاه باشید. زیرا همیشه امکان استفاده از بهترین روش‌ها وجود ندارد. 
  1. گزینه‌های درمانی را بشناسید: روش‌های درمانی مختلف موجود را بشناسید. از دسترسی و هزینه آن‌ها مطلع باشید. مهمتر از همه، بر جزئیات مرتبط با تصمیم‌گیری و مشاوره با بیمار تمرکز کنید، مانند عواملی که بر موفقیت درمان دارویی در مقابل جراحی تأثیر می‌گذارند. شما باید بتوانید این گزینه‌ها و احتمال موفقیت آن‌ها را برای بیمار توضیح دهید تا به او در انتخاب بهترین درمان کمک کنید. همه جزئیات درمان برای هر نقش پزشکی به یک اندازه مهم نیستند (مثلاً پزشک عمومی در مقابل جراح). اولویت‌بندی کنید. 

تمرین ساخت سناریوهای بالینی 

پس از مطالعه یک بیماری و تشخیص‌های افتراقی آن، بهترین راه برای تثبیت درک شما، نوشتن چند سناریوی بالینی در مورد آن است. شکایات اصلی بیمار و فرآیندی را که برای مدیریت او دنبال می‌کنید، بنویسید. سناریوها را با در نظر گرفتن افراد مختلف (فرد بدون/با بیمه، مرد/زن، و پیر/جوان) و مراکز ارجاع مختلف (مرکز بهداشت روستایی، درمانگاه حومه شهر، درمانگاه بیمارستان دانشگاهی و غیره) متفاوت کنید و ببینید چه تفاوتی در مدیریت بیمار ایجاد می‌شود. گاهی پاسخ این سوالات در کتابی که می‌خوانید نیست و نیاز به کمک منابع دیگر و اساتید خود خواهید داشت. مرتباً تمرین کنید! از خود بپرسید: اگر بیمار از الف شکایت دارد و من فقط می‌توانم پنج سوال بپرسم، آن سوالات کدامند؟ اگر بیمار از الف و ب شکایت دارد و من ج و د را در معاینه می‌بینم و فقط می‌توانم یک اقدام پاراکلینیکی درخواست کنم، آن کدام خواهد بود؟ 

این روش مطالعه ممکن است در ابتدا بسیار زمان‌بر به نظر برسد و سرعت خواندن شما را کاهش دهد، اما پس از مدتی تأثیر این روش را بر درک بهتر نحوه تعامل اساتید با بیماران و تسلط بیشتر خواهید دید. 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Buttonارتباط با ما