اوایل بزرگسالی مرحله محوری زندگی است که افراد در آن روابط عاشقانه را کاوش میکنند، که نقش مهمی در رشد عاطفی و پیشرفت شخصی ایفا میکند. این روابط اغلب احساسات تحسین، جذابیت و عشق را برمیانگیزند. این تجربیات عاشقانه از شکلدهندهترین و تاثیرگذارترین تجربیات زندگی هستند و نه تنها به عنوان نوعی تعامل اجتماعی، بلکه به عنوان ابزاری برای ایجاد نزدیکی عاطفی با شریک زندگی عمل میکنند. افراد معمولاً برای کیفیت رابطه تلاش میکنند و به دنبال حمایت اجتماعی، محبت و تجربیات مثبت با شریک خود هستند.
با این حال، روابط عاشقانه بدون چالش نیست و درگیریها به طور مکرر رخ میدهند. هنگامی که این چالشها به طور موثر مدیریت نمیشوند، میتوانند منجر به توسعه دینامیکهای سمی شوند که بر افراد درگیر تأثیر منفی میگذارند. یک رابطه سالم با درک متقابل، احترام و صداقت از سوی هر دو طرف مشخص میشود. بدون این عناصر بنیادی، روابط ممکن است به محیطهای سمی تبدیل شوند و آسیب عاطفی به افراد درگیر وارد کنند.
رابطه سمی چیست؟
روابط سمی میتوانند شامل سوءاستفاده فیزیکی و عاطفی باشند، از جمله توهینهای کلامی و رفتارهای تحقیرآمیز. این روابط به طور قابل توجهی بر سلامت روانی فرد تأثیر میگذارند و منجر به پریشانی عاطفی، افسردگی و از دست دادن اعتماد به نفس میشوند. پریشانی عاطفی معمولاً ناشی از رفتارهای دستکاری کننده یا تحقیرآمیز شریک زندگی است. روابط سمی ارتباطات بین فردی زیانآوری هستند که با دستکاری، کنترل، سوءاستفاده عاطفی و عدم تعادل قدرت مشخص میشوند و به یک یا هر دو فرد درگیر آسیب میرسانند.
تأثیر آن چند وجهی است:
- از نظر عاطفی: احساس ترس، گناه، ناکافی بودن و شک به خود را ایجاد میکنند و اغلب اعتماد و اطمینان شخصی را از بین میبرند.
- از نظر روانی: به اضطراب، افسردگی، خستگی عاطفی و کاهش عزت نفس کمک میکنند.
- از نظر اجتماعی: افراد را از سیستمهای حمایتی جدا میکنند، دوستیها و روابط خانوادگی را مختل میکنند و مانع توانایی ایجاد روابط سالم و قابل اعتماد در آینده میشوند.
افراد در چنین روابطی اغلب به عنوان شکلی از دفاع از خود به راهبردهای مقابلهای متوسل میشوند.
چالشهای عاطفی در روابط سمی
این منبع دو وضعیت عاطفی مهم را که افراد در روابط سمی تجربه میکنند، برجسته میکند: بیثباتی عاطفی و وابستگی عاطفی.
- بیثباتی عاطفی: این وضعیت با رفتار ناسازگار شریک زندگی، مانند تغییرات ناگهانی از محبت به بیادبی، ایجاد میشود. این غیرقابل پیشبینی بودن باعث احساسات شدید و نامنظم اضطراب، خشم یا غم میشود که منجر به ناامیدی و عدم قطعیت میشود. شرکتکنندگان در این مطالعه بیثباتی رفتاری شریک زندگی را توصیف کردند و احساسات نوسانی را تجربه کردند.
- وابستگی عاطفی: این وضعیت زمانی آشکار میشود که افراد احساس ناتوانی در تصمیمگیری بدون رضایت یا تأیید شریک زندگی خود دارند. این وابستگی ایمان به توانایی فرد برای عمل مستقل را از بین میبرد و اغلب توسط دستکاری یا وعدههای توخالی شریک زندگی تقویت میشود، که ترس از ترک رابطه را ایجاد میکند. شرکتکنندگان گزارش دادند که بدون شریک خود قادر به تصمیمگیری نیستند، اعتماد به نفس خود را از دست دادهاند و احساس میکنند بدون او نمیتوانند زندگی کنند یا کار کنند، حتی زمانی که رابطه ناسالم است.
این دینامیکها به طور قابل توجهی بر سلامت روان تأثیر میگذارند و منجر به اضطراب، شک به خود و پریشانی میشوند. نظریه دلبستگی نشان میدهد که سبکهای دلبستگی ناایمن میتوانند افراد را در برابر بیثباتی و وابستگی عاطفی در روابط سمی آسیبپذیرتر کنند.
فشارها و دینامیکهای کنترل
روابط سمی اغلب با “فشار زوجی” مشخص میشوند، به ویژه:
- فشار برای جا افتادن: افراد احساس اجبار به تغییر رفتارها، عادات یا ارزشهای خود برای برآوردن انتظارات شریک زندگی خود دارند. این اغلب با هویت واقعی آنها در تضاد است و باعث پریشانی، استرس عاطفی و از دست دادن آزادی شخصی میشود. شرکتکنندگان گزارش دادند که مجبور به تغییر هستند، هویت خود را از دست میدهند و به دلیل این فشار استرس را تجربه میکنند.
- کنترل و تسلط: یکی از شرکا جنبههایی از زندگی دیگری را کنترل میکند، از جمله ارتباطات، فعالیتها و تصمیمات شخصی. این وضعیت وابستگی ایجاد میکند و باعث میشود افراد در روابط نابرابر احساس انزوا و گرفتار شدن کنند. کنترل اغلب با تهدید یا دستکاری عاطفی اعمال میشود. شرکتکنندگان شرکایی را توصیف کردند که زمان، دوستان و تصمیمات آنها را تنظیم میکنند و آنها را گرفتار، منزوی و ناراحت میکنند. مکانیسمهای کنترل میتوانند شامل گسلایتینگ (Gaslighting) و باجگیری عاطفی باشند که واقعیت را تحریف کرده و عدم تعادل قدرت را ایجاد میکنند.
کشمکش درونی: ماندن در مقابل رفتن
افراد در روابط سمی اغلب با “قدرت مبارزه” دست و پنجه نرم میکنند و بین دو انگیزه متناقض درگیرند:
- تلاش برای ماندن: با وجود تجربه بیعدالتی یا پریشانی عاطفی، افراد برای حفظ رابطه تلاش میکنند، به این امید که شریک زندگی تغییر کند یا اوضاع بهتر شود. این امید اغلب ناشی از عشق یا ترس از دست دادن شریک زندگی است و میتواند منجر به فداکاری خوشبختی شخصی و احساس خستگی عاطفی شود.
- یافتن راهی برای خروج: آگاهی از سمی بودن رابطه، میل به ترک را برمیانگیزد، اما افراد با ترس از عواقب، احساس گناه یا وابستگی شدید عاطفی به شریک زندگی خود مانع میشوند. ترک رابطه به دلیل موانع عاطفی و عملی فراوان نیاز به شجاعت قابل توجهی دارد. شرکتکنندگان گزارش دادند که امیدوار به تغییر بودند اما به دلیل ترس و وابستگی شک داشتند، خوشبختی خود را فدا کردند و هنگام تلاش برای ترک با موانع زیادی روبرو شدند. ترس از تنهایی یک مانع مهم است که اغلب توسط شرکای سمی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.
نقش حیاتی سیستمهای حمایتی
سیستمهای حمایتی نقش حیاتی در کمک به افراد برای مدیریت استرس ناشی از روابط سمی ایفا میکنند.
- حمایت عاطفی از دوستان و خانواده: این حمایت بیرونی حس امنیت، تشویق و مشاورهی عملی ارائه میدهد. دوستان و خانواده آرامش عاطفی، گوش شنوا، مشاوره و اطمینان از تنها نبودن فرد را فراهم میکنند. این حمایت برای پرورش تابآوری عاطفی و کمک به افراد برای مقابله با چالشها به شیوههای سالمتر حیاتی است. شرکتکنندگان از دوستان و خانواده خود قدرت و تشویق دریافت کردند.
- حمایت دستکاری کننده از شریک: در مقابل، حمایت عاطفی در روابط سمی اغلب دارای اهداف پنهان است، با هدف حفظ کنترل یا ایجاد وابستگی. در حالی که به نظر دلسوزانه میرسد، این حمایت برای تقویت کنترل طراحی شده است و فرد را بین احساس دوست داشتن و مورد دستکاری قرار گرفتن سردرگم میکند. شرکای سمی همچنین ممکن است افراد را از شبکههای حمایتی واقعی جدا کنند.
دسترسی به سیستمهای حمایتی قوی و واقعی در توانمندسازی افراد برای تشخیص سمی بودن و جستجوی کمک یا ترک رابطه حیاتی است.
راهبردهای مقابله و مسیر بهبودی
افراد به عنوان شکلی از دفاع از خود در برابر آسیبهای عاطفی و روانی به راهبردهای مقابلهای متوسل میشوند. یافتههای این مطالعه نشان داد که شرکتکنندگان عمدتاً به دو راهبرد تکیه میکردند:
- مقابله متمرکز بر احساسات: این شامل تمرینهایی مانند نوشتن در دفتر خاطرات و خوداندیشی برای پردازش احساسات بود.
- جستجوی حمایت اجتماعی: این شامل صحبت با دوستان صمیمی یا خانواده برای دریافت اطمینان و مشاوره بود.
بهبودی از روابط سمی یک فرآیند چالشبرانگیز است. خودآگاهی گام مهمی است که به افراد کمک میکند تشخیص دهند شایسته روابط سالمتر هستند. آموزش در مورد روابط سمی به افراد کمک میکند علائم اولیه دستکاری و کنترل را تشخیص دهند. درمان یا مشاوره یک سیستم حمایتی موثر است که به افراد امکان میدهد احساسات خود را کشف کنند، تجربیات گذشته خود را بفهمند، راهبردهای مقابلهای سالم را توسعه دهند و اعتماد به نفس از دست رفته را دوباره بسازند.
مداخلات و حمایت از دوستان، خانواده و متخصصان برای توانمندسازی افراد برای رهایی حیاتی است. در حالی که تغییر زمان میبرد، ترک رابطه سمی نیاز به رشد شخصی و توسعه راهبردهایی برای مدیریت درگیریهای آینده دارد.
پیامدها و نگاه به آینده
این تحقیق بینشهای ارزشمندی برای طراحی مداخلات هدفمند، مانند کارگاهها و مشاوره، برای افزایش آگاهی و ساختن اعتماد به نفس ارائه میدهد. برنامههای حمایت جامعه مانند گروههای همتا نیز میتوانند فضاهای امن و راهنمایی فراهم کنند. درک این دینامیکها به اطلاعرسانی متخصصان و سیاستها برای حمایت بهتر از افراد در معرض خطر کمک میکند.
اگرچه این مطالعه محدودیتهایی داشت، از جمله حجم نمونه کوچک و عدم حضور شرکتکنندگان مرد، اما بر تأثیر عمیق روابط سمی و اهمیت تجهیز افراد به ابزارها و حمایت برای مقابله با این چالشها در اوایل بزرگسالی تأکید میکند.
رهایی و بازسازی یک زندگی سالمتر با حمایت و مداخلات مناسب امکانپذیر است.