در ۳۰ سال گذشته، حوزه «کارهای یاریرسان» – که شامل مشاوره، درمان، رواندرمانی، کوچینگ، سوپرویژن و میانجیگری میشود – شاهد توسعه قابل توجهی بوده است [1، 21]. این حوزه به سرعت تکامل یافته و به یک حرفه با مقررات جامعهشناختی و حقوقی تبدیل شده است. این مسیر شامل دو فرآیند کلیدی است: مشاغلسازی (Occupationalization) و حرفهایسازی (Professionalization).
ساخت یک حرفه: مشاغلسازی و حرفهایسازی
مشاغلسازی و حرفهایسازی نشاندهنده توسعه یک حوزه به یک حرفه یا شغل شناخته شده است. طبق یکی از دیدگاههای ذکر شده، ویژگیهای مشاغلسازی شامل موارد زیر است:
- حوزههای فعالیت تخصصی که نیازمند مهارتها و شایستگیهای ویژه هستند.
- آموزش حرفهای نظاممند که منجر به مدارک شناخته شده (اعتباربخشی و گواهینامه) میشود.
- سطوح کم و بیش بالای اعتبار حرفهای (جایگاه اجتماعی در شرکتها و جامعه).
- مسیرهای حرکتی مشخص (پلههای ترقی، و آموزش و پرورش بیشتر).
- دلبستگی درونی فرد به حرفه (اجتماعی شدن و هویت حرفهای، و ارزشها).
در ابتدا، تمرکز بر صلاحیت فردی و توسعه استانداردهای کیفیت بود. با این حال، حرفهایسازی این موارد را در استانداردهای کلی و ویژگیهای شایستگی که مورد پذیرش اکثر افراد درگیر بودند، متراکم کرد. در این زمینه، اصطلاح “حرفه” گاهی برای حوزههای آکادمیک رزرو میشود. این تلاش برای حرفهایسازی، کیفیت را افزایش داده، استانداردسازی را بهبود میبخشد، و در نهایت نتایج را بهتر میکند، امکان مقایسه نتایج و گنجاندن تحقیقات علمی را فراهم میآورد. در ازای استقلالی که جامعه اعطا میکند، از متخصصان انتظار میرود که عملکرد برجستهای داشته باشند و به اخلاق حرفهای متعهد باشند، که جامعه با اعتبار بالا و درآمد آن را پاداش میدهد.
موفقیت بهتر حرفهایسازی باعث شناختهتر شدن آن در جامعه و امکان توسعه حرفه میشود. این توسعه با مسیرهای شغلی مناسب، الزامات دسترسی و صلاحیتها، فرصتهای توسعه، تعیین هدف، اخلاق، و غیره مشخص میشود. ماهیت چالشهای پیش روی حرفه این است که دانش در یک موقعیت معین “پایدار” در نظر گرفته نمیشود، بلکه باید در آن “شناور” بود، و توصیف یک موقعیت شامل خود متخصصان است. موقعیتهایی که عمل حرفهای را مشخص میکنند پیچیده، نامطمئن، ناپایدار و منحصر به فرد هستند و نیازمند تصمیمات ارزشی هستند و نمیتوان به طور کامل توصیف کرد. اینها نیازمند بازتاب دائمی (خود) هستند. در نهایت، حرفهایسازی از طریق توسعه ساختارهای سازمانی مناسب، ساختارهایی که آموزش، عمل حرفهای، بررسی آن عمل، و توسعه عمل حرفهای را تضمین میکنند، رخ میدهد. این شامل مقررات حرفهای نیز میشود. اشکال سازماندهی در حوزه مشاوره و درمانی میتواند شامل انجمنهای حرفهای، نظامهای رواندرمانی، موسسات آموزشی، دورههای دانشگاهی و غیره باشد.
قلب حرفه: اخلاق حرفهای
گام ضروری دیگر در این توسعه، تدوین دستورالعملهای اخلاقی است. اخلاق حرفهای را میتوان به معنای ارزشهای شخصی که در انجام وظایف آن شغل مهم هستند، درک کرد. علاوه بر این، مجموعهای از ارزشها و هنجارهای حرفه مربوطه نیز وجود دارد که باید در انجام آن فعالیت به طور مطلق رعایت شوند. رفتار حرفهای-حرفهای، رفتار هدفمند، و نگرش پایه شخصی افراد فعال، یعنی ارائهدهندگان خدمات، به سمت این اصول اخلاقی حرفهای جهتگیری دارند. رعایت این رفتار توسط سازمانها، انجمنها، موسسات، مراکز آموزشی مربوطه بررسی میشود.
نیاز به توسعه و تعریف دستورالعملهای اخلاقی حرفهای اساساً از نیاز ویژه به محافظت از افرادی که کمک دریافت میکنند – خواه مراجعان یا بیماران – ناشی میشود. آنها در سپردن خود و آسیبپذیری در برابر سوءاستفاده احتمالی از قدرت رواندرمانی به کودکان تشبیه شدهاند. بسیاری از کسانی که در زمینه “کار انسانی” فعالیت میکنند، اخلاق را به عنوان قلب حرفه تجربه میکنند. دستورالعملهای اخلاقی به عنوان محافظت از رابطه درمانی عمل میکنند. آنها اغلب به جای فهرست کردن ممنوعیتها، تصویری مثبت از آنچه مطلوب است ارائه میدهند و به یک ایدهآل واقعی و شناسایی مثبت دعوت میکنند. این رویکرد مثبت، بازتابی از نگرش اصلی در “کارهای یاریرسان” است. نگرش اخلاقی شامل تعهد به خود است و فراتر از صرفاً پیروی از دستورات است؛ آنها به طور ضمنی اقداماتی هستند که برای اخلاق طراحی شدهاند. این امر مستلزم یک گفتمان اخلاقی دائمی است که هم افراد و هم سازمان را دربرگیرد.
با این حال، اخلاق را میتوان به عنوان “میدان جنگ” نیز توصیف کرد. سیال و پویا است و نماینده کشمکش بر سر اصول الزامآور است. این را میتوان به عنوان مبارزهای دید که تحت تأثیر عوامل عملی و اقتصادی قرار دارد، جایی که پزشکان رقابت میکنند و رویکردهای خاص خود را ترویج میدهند.
اخلاق زیست: قطبنمای اخلاقی شخصی
متمایز از اخلاق حرفهای، اما گسترش شخصی آن، اخلاق زیست شخصی (personal ethos) است. اخلاق زیست به نگرش اخلاقی یک فرد یا گروه در چارچوب فعالیت حرفهای او اشاره دارد. این یک نگرش است که توسط آگاهی از ارزشهای اخلاقی یا آگاهی اخلاقی کلی شکل میگیرد. در حالی که اخلاق حرفهای دستورالعملها را ارائه میدهد و نحوه مدیریت آنها را تنظیم میکند، اخلاق زیست به اخلاقیات، حس وظیفه شخصی، وفاداری به وظیفه و مسئولیت نزدیکتر است. این امر خود را به عنوان یک “عادت حرفهای زیستن” یا یک نگرش اساسی شخصی بیان میکند. اخلاق زیست ویژگی نگرش و اعتقاد شخصی افرادی است که در این حوزه فعالیت میکنند.
پیمایش چالشها: پویاییهای قدرت و اجرا
موسسات و سازمانهای درمانی، مانند موسسات آموزشی، میتوانند مکانهایی برای قدرت باشند، که گاهی اوقات به عنوان “نخبگان قدرت” توصیف میشوند که به دلیل پاداشهای ادراک شده، زیر سؤال بردن آنها از درون دشوار است. این امر پرداختن به روابط قدرت در چارچوب اخلاق حرفهای را ضروری میسازد. پارادوکسی وجود دارد: چگونه یک سازمان حرفهای اخلاق حرفهای را برای خود اعمال میکند؟. فرهنگ فضای اخلاقی درون خود سازمان یک معیار حیاتی برای اجرای اخلاق حرفهای است. سیستم آموزشی در مکاتب رواندرمانی میتواند به طور بالقوه دروازهای برای سوءاستفاده از قدرت باشد، به ویژه اگر روشهای آموزشی باعث طفلسازی و پسرفت شوند، یا اگر سوءاستفاده به طور سازمانی ریشه داشته باشد. پیشنهاد میشود که افراد نمیتوانند به راحتی از پویاییهای ناخودآگاه موسساتی که در آنها قرار دارند، فرار کنند.
سوءاستفاده احتمالی یا ریشهدار شدن قدرت در یک سازمان میتواند در ساختار، اساسنامهها، و ترکیب و عملکرد ارگانهای آن منعکس شود. در حالی که کمیتههای اخلاق امروزه معمولاً بخشی از ساختار هستند، ممکن است تا حد زیادی بازتابدهنده جهتگیری اساسی اخلاق حرفهای باشند بدون وجود مقررات کافی برای مدیریت دستورالعملهای اخلاقی یا داوری/میانجیگری. تمایز روشن بین قوای مقننه و مجریه، مانند آنچه در ساختارهای دموکراتیک دیده میشود، مهم است؛ اگر این تمایز در یک موسسه آموزشی یا انجمن حرفهای وجود نداشته باشد، سوءاستفاده از قدرت به طور بالقوه به صورت ساختاری ریشه دارد. پویاییهای قدرت همچنین میتوانند از طریق مفاهیمی مانند خود ایدهآلسازی مسئولین یا عقدههای حل نشده مربوط به بنیانگذاران مکتب درک شوند.
چالشهایی در اجرای عملی دستورالعملهای اخلاقی بوجود میآیند. دلایل شامل:
- حلقه کوچک و آشنای افراد مرتبط در یک موسسه ممکن است فاقد افرادی با فاصله، بیطرفی، و عینیت کافی برای اجرای حرفهای باشد.
- تدوین، اجرا، و مدیریت دستورالعملهای اخلاقی میتواند با پویاییهای قدرت داخلی در انجمن یا موسسه برخورد کند. رویهها ممکن است منافع قدرت را منعکس کنند تا صرفاً نگرانیهای اخلاقی را.
- حتی اگر کمیتههای اخلاق وجود داشته باشند، ممکن است فاقد کارکرد داوری باشند و به جای آن در نقش زیردست عمل کنند یا دستورات کمیتههای بالاتر و بالقوه درگیر را اجرا کنند.
- مشکلات خاصی ممکن است حتی با کمیتههای ریشهدار در موارد فردی پیش بیاید اگر مقررات روشنی برای نحوه ادامه کار زمانی که راهحلی در یک مورد خاص یافت نمیشود، یا اینکه به کدام مرجع بالاتر مراجعه شود، وجود نداشته باشد. مسئولیت رسیدگی به چنین موارد خاصی باید به صورت ساختاری ریشه داشته باشد.
اخلاق حرفهای همچنین باید با خطرات احتمالی ناشی از روابط وابستگی پیچیده بین افراد – دیدار با دیگران به عنوان همکار، مربی، گواهیدهنده، یا مسئول اخلاق – که در آن سوءاستفاده خودشیفتهوار از قدرت، اختلاط نقشها یا تداخل نقشها ممکن است، مقابله کند. رابطه بین درمانگر و مراجع یا همکاران درون یک سازمان توسط اخلاق حرفهای شکل میگیرد. انواع نقشهای معمول (یاریرسان) شامل فرافکنی خودشیفتهوار بر بیمار یا سوق دادن بیمار به نقش جایگزین، به طور بالقوه میتوانند به الگوهای رابطه سازمانی منتقل شوند، که نمایانگر وابستگی سازمانی هستند.
چارجوب حقوقی: یک بعد اجباری
مشاغلسازی و حرفهایسازی، از جمله مقررات قانونی، نیازمند یک جهتگیری حقوقی است. این شامل جهتگیری پایه، دستورالعملهای مشخص، و ابزارهای عملی است. رابطه با مراجعان تنها یک رابطه حرفهای-شخصی نیست، بلکه یک رابطه حقوقی نیز هست. این یک خدمت داوطلبانه نیست، بلکه یک خدمت اجباری، الزامآور و در صورت لزوم قابل اجرای قانونی است. یک چارچوب حقوقی همیشه در پسزمینه وجود دارد که نیازمند توضیح و توجه است. جنبههای کلیدی حقوقی شامل برآورده کردن الزامات اطلاعاتی، رعایت محرمانگی، تضمین امنیت ارتباطات دیجیتال و رعایت الزامات پرهیزکاری است.
اصول اصلی و بازتاب مستمر
اخلاق حرفهای شامل برخی قوانین غیرقابل جایگزینی، تغییرناپذیر و ثابت است (مانند منع روابط جنسی با بیماران/مراجعان) [36، 37]. سایر موارد از توسعه اجتماعی و فرهنگی مشخص رشد کردهاند و میتوانند در طول زمان تغییر کنند (مانند اشکال احوالپرسی) [36، 37]. اصول ثابت، مانند آنچه توسط بوچامپ و چیلدرس بیان شده، شامل احترام به استقلال، مراقبت، برابری و عدالت، راستگویی، محرمانگی و عدم ضرر هستند. این اصول به عنوان جهتگیری پایه عمل میکنند و فراتر از قوانین کیفری هستند.
این اصول باید در موارد فردی عینی شوند و در مقابل یکدیگر سنجیده شوند. به عنوان مثال، اصل جلوگیری از ضرر ممکن است با اصل رفاه اجتماعی در تضاد باشد. ضرر میتواند شامل مداخلات آسیبرسان یا از نظر اقتصادی، طولانی شدن درمانها بیش از آنچه از نظر حرفهای لازم است باشد، که روابط وابستگی ایجاد میکند و اصول اخلاقی را نقض میکند.
تبدیل شدن به یک رواندرمانگر یک انتخاب شغلی شخصی است که شامل تشخیص و نشانه گذاری میشود و در چارچوبهای حقوقی و سازمانی قرار میگیرد. اخلاق حرفهای همچنین نقش، کارکرد و معنای فعالیت انجام شده در سازمانهای توسعه یافته در چارچوب حرفه را تعیین میکند.
بحث کنونی در مورد اخلاق حرفهای و اجرای عملی آن یک چالش مهم و برجسته برای هر فرد شاغل در این زمینه است. مواجهه با این چالش یک ویژگی دائمی فعالیت حرفهای است، که هر روز در فرآیند درمانی یا مشاوره وجود دارد. همچنین نمایانگر یک نیاز ضمنی در حوزه “کارهای یاریرسان” برای زندگی در گفتمان با دیگران است. علاوه بر این، سازمانهای درمانی با پویایی توسعه نظریهای مستقل از بنیانگذاران مواجه هستند، گامی ضروری برای رشد.
در نتیجه، توسعه “کارهای یاریرسان” به یک حرفه تنظیم شده، شامل فرآیندهای پیچیده مشاغلسازی و حرفهایسازی است که زیربنای آن جزء حیاتی اخلاق حرفهای و اخلاق زیست شخصی است. در حالی که دستورالعملهای اخلاقی از مراجعان محافظت کرده و پزشکان را راهنمایی میکنند، اجرای آنها پیچیده است، تحت تأثیر پویاییهای سازمانی، ساختارهای قدرت، و تکامل مداوم عمل حرفهای قرار دارد. پیمایش در این چشمانداز نیازمند بازتاب مستمر، پایبندی به اصول اصلی، تعامل با چارچوب حقوقی، و تعهد به گفتمان اخلاقی است.