نسل زِد با چالشهای قابل توجهی روبروست. در سطح جهانی، و به ویژه در کشورهایی مانند اندونزی، شاهد افزایش نگرانکنندهای در نرخ خودکشی نوجوانان هستیم. دادههای اندونزی در ۱۱ سال گذشته نشان میدهد که تقریباً نیمی از موارد خودکشی مربوط به نوجوانان بوده است، آماری که توسط نظرسنجیها نشاندهنده آسیبپذیری نسل زِد در برابر خودکشی است.
چرا این اتفاق میافتد؟ این نسل در محیطی دشوار بزرگ شده است. در حالی که به نظر میرسید در دنیایی امن ظهور کردهاند، بزرگسالی اولیه آنها به طور چشمگیری توسط همهگیری کووید-۱۹ و پیچیدگیهای دنیای بیش از حد متصل مختل شد. این چالشها میتوانند منجر به کاهش امید و هدف در زندگی شوند. تحقیق نشان میدهد که سطوح بالاتر امید برای کاهش افکار خودکشی بسیار مهم است. بدون مداخلات، عدم تعادل بین چالشهایی که نسل زِد با آنها روبروست و تابآوری آنها میتواند منجر به ادامه افزایش آمار خودکشی شود، به ویژه که نسلهای جوانتر ممکن است نسبت به بحرانها کمتر تابآور باشند. پرداختن به این مسئله حیاتی است، زیرا نسل زِد آینده بسیاری از ملتها و جوامع را نمایندگی میکند.
اینجاست که پتانسیل هنر مطرح میشود. محققان در حال بررسی راههای نوآورانه برای پرورش امید و توانمندسازی مثبت در نسل زِد هستند. با الهام از تجربیاتی که در آنها آثار هنری الهامبخش امید و هدف زندگی بودهاند، مطالعهای اخیراً بررسی کرده است که چگونه هنر میتواند ارتباط بین هدف در زندگی و امید را تقویت کند.
این مطالعه آسیبپذیری موجود در بیان درد را به رسمیت شناخت و به دنبال رسانهای بود که تعامل مثبت را بدون ایجاد ناراحتی یا مواجهه ترویج کند. هنر و موسیقی به عنوان ابزارهای قدرتمندی برای این منظور انتخاب شدند و فضایی امن برای طنیناندازی احساسی فراهم کردند. آثار هنری میتوانند داستانهای آسیبپذیری را منتقل کنند که در دیگران امید و هدف ایجاد میکنند. مطالعات قبلی تأثیر مثبت هنر بر سلامت روان و قدرت تحولآفرین آن در الهام بخشیدن به امید و توانمندسازی افرادی که با ناملایمات روبرو هستند را نشان دادهاند. به اشتراک گذاشتن تجربیات از طریق هنر، با تمام پیچیدگیهای آن، میتواند حس اجتماع و ارتباط متقابل را تقویت کند و به افراد اجازه دهد در مبارزات مشترک خود آرامش پیدا کنند و از دیدگاههای متنوع الهام بگیرند و در نهایت امید را پرورش دهند. درگیر شدن در فعالیتهای هنری فقط یک فعالیت تفریحی نیست؛ بلکه یک سرمایهگذاری پیشگیرانه در ایجاد تابآوری ذهنی است که ویژگیهایی را پرورش میدهد که به عنوان زرهی طبیعی در برابر چالشهای زندگی عمل میکنند.
یک مطالعه شبهآزمایشی با مشارکت ۵۰ نفر، تأثیر هنر را در یک محیط نمایشگاهی فراگیر بررسی کرد. فضای نمایشگاه به دقت بر اساس مضامین، از درد و رنج به سمت امید، چیده شده بود. نورپردازی استراتژیک و موسیقی پسزمینه برای افزایش حال و هوای محیط و تجربه بصری استفاده شد. بازدیدکنندگان پیشآزمون و پسآزمون را تکمیل کردند. این تجربه شامل تورهای هدایتشده برای توضیح آثار هنری، جلساتی برای تأمل در خاطرات دردناک شخصی و مبارزات مرتبط با نقاشیها، و گوش دادن به موسیقیای که برای بازتاب سفری به سمت یافتن امید ساخته شده بود، بود. بخش منحصر به فردی شامل بازدید از “اتاق غم” و “اتاق شادی” با نقاشیهای مربوطه بود، که در آنها بازدیدکنندگان تشویق شدند تا در حالی که به همان موسیقی گوش میدادند، درباره دردناکترین و شادترین لحظات خود بنویسند. محققان همچنین سفر خود برای یافتن امید را به اشتراک گذاشتند.
این مطالعه بر روی نحوه عملکرد هنر به عنوان یک متغیر تعدیلکننده تمرکز داشت که تأثیر هدف در زندگی بر امید را تقویت میکند. هدف در زندگی از طریق دو بعد بررسی شد: احساس اینکه زندگی از قبل معنا دارد (حضور معنا) و تلاش برای یافتن معنا (جستجوی معنا). امید نیز در شش بعد اندازهگیری شد.
یافتهها قابل توجه بودند. تحلیل اولیه نشان داد که هدف در زندگی تأثیر مثبت و از نظر آماری معناداری بر امید دارد. با این حال، هنگامی که هنر به عنوان یک متغیر تعدیلکننده معرفی شد، ارتباط بین هدف در زندگی و امید به طور قابل توجهی تقویت شد. توانایی مدل آماری در توضیح واریانس امید پس از افزودن هنر به طور قابل توجهی افزایش یافت (حدود ۶.۸٪). این تأیید میکند که هنر به عنوان یک متغیر تعدیلکننده معنادار عمل میکند و اثرات مثبت هدف در زندگی بر امید را تقویت میبخشد.
مهمتر از همه، مطالعه نشان داد که بعد جستجوی معنا در هدف زندگی، هنگامی که توسط هنر تعدیل میشود، تأثیر قویتری بر امید دارد در مقایسه با بعد حضور معنا. این نشان میدهد که پیگیری فعالانه معنا، با تسهیل از طریق درگیری هنری، ممکن است در پرورش امید در میان نسل زِد تأثیرگذارتر باشد.
نمایشگاه هنری فراگیر فضایی امن و غیرمواجههای فراهم کرد که احتمالاً مکانیزمهای دفاعی شرکتکنندگان را کاهش داده و امکان درگیری عمیقتر با مضامین هدف و امید را فراهم کرده است. هنر، به ویژه ترکیبی از نقاشی و موسیقی مورد استفاده در این مطالعه، میتواند پیامهایی را منتقل کند که کلمات نمیتوانند و با به اشتراک گذاشتن تجربیات درد و رنج، ارتباط برقرار کند.
بر اساس این نتایج، مطالعه به شدت پیشنهاد میکند که گنجاندن مداخلات مبتنی بر هنر در برنامههای سلامت روان میتواند یک استراتژی مؤثر برای افزایش امید و تابآوری در میان نسل زِد باشد. هنر به عنوان رسانهای قدرتمند برای بیان عاطفی و ارتباط عمل میکند، به ویژه برای کسانی که بیان کلامی احساسات برایشان دشوار است. این مداخلات باید به ویژه بر تشویق افراد به جستجو و ایجاد فعالانه معنا در زندگی خود تمرکز کنند، به جای اینکه صرفاً بر وجود معنا تمرکز داشته باشند. مداخلات آینده میتوانند اشکال مختلف هنری را با بهرهگیری از میراث فرهنگی غنی مکانهایی مانند اندونزی بررسی کنند.
در حالی که پیچیدگی تجزیه و تحلیل احساسات انسانی و اندازه نسبتاً کوچک نمونه به رسمیت شناخته شده است، این مطالعه شواهد قانعکنندهای ارائه میدهد که هنر میتواند ارتباط بین هدف در زندگی و امید را برای نسل زِد به طور قابل توجهی تقویت کند و راهی امیدوارکننده برای بهبود سلامت روان آنها ارائه میدهد.