صفحه اصلی / فلسفه / فراتر از مدل زیست‌پزشکی: پرورش تفکر روان‌تنی در حرفه پزشکی

فراتر از مدل زیست‌پزشکی: پرورش تفکر روان‌تنی در حرفه پزشکی

برای دهه‌ها، مدل زیست‌روان‌اجتماعی به‌عنوان چارچوبی جامع برای درک سلامت و بیماری مورد پذیرش گسترده قرار گرفته است، که تعامل پیچیده عوامل بیولوژیکی، روان‌شناختی و اجتماعی را به رسمیت می‌شناسد. با این حال، علیرغم این پذیرش، آموزش پزشکی و مراقبت از بیمار همچنان عمدتاً بر مدل زیست‌پزشکی متکی است. این رویکرد سنتی در درجه اول بر علائم فیزیکی و مکانیسم‌های بیولوژیکی زمینه‌ای تمرکز دارد، که اغلب منجر به کمبودهای قابل توجهی در فرمول‌بندی‌ها و مراقبت‌های زیست‌روان‌اجتماعی در پزشکان می‌شود. 

غلبه دیدگاه زیست‌پزشکی 

مدل زیست‌پزشکی بیماری‌ها را ناشی از مهاجمان خارجی یا تغییرات فیزیکی داخلی می‌بیند که توسط عوامل منفردی مانند مواد شیمیایی، باکتری‌ها، ویروس‌ها یا ژنتیک ایجاد می‌شوند. درمان طبق این مدل معمولاً این جنبه‌های فیزیکی را از طریق مداخلاتی مانند واکسیناسیون، جراحی، شیمی‌درمانی یا رادیوتراپی هدف قرار می‌دهد که هدفشان تغییر وضعیت فیزیکی بدن است. در حالی که این مدل برای درک بیماری ضروری است، اغلب زمینه گسترده‌تر زندگی بیمار را نادیده می‌گیرد. این مدل، جنبه‌های روان‌شناختی را به عنوان پیامدهای بالقوه بیماری می‌بیند، اما نه به عنوان علل بالقوه آن. 

فرض کنید بیماری درد قفسه سینه را تجربه می‌کند. دیدگاه کاملاً زیست‌پزشکی بلافاصله بر رد علل بیولوژیکی مانند حمله قلبی تمرکز می‌کند، نتایج آزمایشگاهی (مانند سطح CPK و LDH) و خوانش EKG (مانند ST elevation و QS complex) را بررسی می‌کند. اطلاعاتی مانند شروع درد پس از مشاجره خانوادگی یا انکار جدی بودن مشکل توسط بیمار ممکن است از این دیدگاه برای تشخیص اولیه نامربوط تلقی شود. 

تحول روان‌تنی/زیست‌روان‌اجتماعی 

پزشکی روان‌تنی (PSM) یا رویکرد زیست‌روان‌اجتماعی دیدگاه متفاوتی ارائه می‌دهد. این دیدگاه انسان‌ها را به عنوان سیستم‌های پیچیده‌ای می‌بیند که بیماری در آن‌ها ناشی از عوامل متعددی است، نه فقط یک علت واحد. این عوامل شامل عوامل بیولوژیکی (ویروس‌ها، ژنتیک)، عوامل روان‌شناختی (رفتارها، باورها، احساسات) و عوامل اجتماعی (شغل، هنجارهای اجتماعی، طبقه اجتماعی، قومیت) هستند. این مدل از دیدگاه خطی ساده سلامت و بیماری فاصله می‌گیرد. 

از دیدگاه PSM، در مثال درد قفسه سینه، این واقعیت که درد پس از مشاجره خانوادگی شروع شده و بیمار آن را انکار می‌کند، بسیار مرتبط است. اینها فقط پیامدهای درد نیستند؛ آنها نشانه‌های بالقوه‌ای از مشکلات مقابله‌ای یا استرس هستند که نیازمند توجه در کنار بررسی بیولوژیکی هستند. درمان در PSM هدفش درمان تمامیت فرد است، نه فقط تغییرات فیزیکی که رخ داده است. این شامل تشویق تغییر در رفتار، باورها، راهبردهای مقابله‌ای و اطمینان از رعایت توصیه‌های پزشکی است. 

شکاف آموزشی: جایی که دانش روان‌تنی عقب می‌ماند 

ناهماهنگی بین مدل زیست‌روان‌اجتماعی پذیرفته‌شده و واقعیت حرفه پزشکی از دانشکده پزشکی آغاز می‌شود. آموزش به شدت بر رویکرد زیست‌پزشکی تأکید دارد و ساعات آموزشی محدودی به پزشکی روان‌تنی یا مدل زیست‌روان‌اجتماعی اختصاص می‌یابد. دانشجویان دانش زیست‌پزشکی گسترده‌ای را از کتاب‌های درسی و سخنرانی‌ها کسب می‌کنند، اما برخورد واقعی محدودی با بیماران دارند، به ویژه در محیط‌های سرپایی که دیدگاه زیست‌روان‌اجتماعی اغلب بیشتر آشکار است. در نتیجه، دانش اولیه دانشجویان پزشکی عمدتاً زیست‌پزشکی است و دانش روان‌تنی آنها به طور قابل توجهی عقب می‌ماند. هنگامی که با یک مورد بالینی روبرو می‌شوند، به احتمال زیاد با تمرکز زیست‌پزشکی به آن نزدیک می‌شوند، صرفاً به این دلیل که آموزش و تجربه آنها در آن حوزه است. 

توسعه تفکر روان‌تنی: نقش پزشکان عمومی 

به نظر می‌رسد توسعه تفکر روان‌تنی پس از دانشکده پزشکی، به ویژه در طول حرفه پزشک عمومی (GPs)، به طور قابل توجهی شروع می‌شود. پزشکان عمومی زمان قابل توجهی را در محیط‌های سرپایی می‌گذرانند و به کرات با بیماری‌های مزمن روبرو می‌شوند، که اغلب با همکاری قوی بین بیماران و خانواده‌هایشان مدیریت می‌شوند و نیازمند بیش از صرف دانش زیست‌پزشکی هستند. 

مراقبت‌های اولیه رویکرد جامع‌تری به مشکلات بیمار ارائه می‌دهند. در حالی که متخصصان ممکن است به طور محدود بر پاتوفیزیولوژی تمرکز کنند، پزشکان عمومی در موقعیت بهتری برای در نظر گرفتن استرس‌های زندگی و عوامل روان‌شناختی و رفتاری قرار دارند، که برای درک و مدیریت شرایط مزمن حیاتی هستند. پزشکان عمومی تمایل دارند توجه و زمان بیشتری را به مسائل روان‌اجتماعی اختصاص دهند و به احتمال زیاد علل روان‌اجتماعی را در تشخیص‌های افتراقی خود در نظر می‌گیرند و حتی اولویت می‌دهند. آنها همچنین ممکن است مداخلات روان‌اجتماعی و رفتاری را توصیه کنند. 

از حساسیت تا مهارت 

با این حال، این مسیر آنی نیست. در حالی که پزشکان عمومی از طریق حرفه خود حساسیت نسبت به مسائل روان‌اجتماعی پیدا می‌کنند، این امر بلافاصله به قضاوت و تصمیم‌گیری ماهرانه در موارد پیچیده تبدیل نمی‌شود. آنها ممکن است اهمیت این عوامل را تشخیص دهند، اما در ادغام مؤثر آنها در برنامه کلی مدیریت با مشکل روبرو شوند. دانش روان‌تنی تازه‌کسب‌شده آنها هنوز کاملاً توسعه‌یافته یا با دانش زیست‌پزشکی گسترده‌شان ادغام نشده است. 

بر اساس نظریه توسعه تخصص پزشکی، تنها در سطح پزشکان متخصص است که دانش زیست‌پزشکی و روان‌تنی واقعاً با هم ادغام می‌شوند. در این مرحله، متخصصان نمایش‌هایی از موارد بالینی ایجاد می‌کنند که هر دو دیدگاه را به طور یکپارچه ترکیب می‌کند و مدیریت روان‌تنی به وضوح در برنامه‌های مراقبت از بیمار آنها منعکس می‌شود. 

حرکت رو به جلو: نیاز به تغییر 

این ناهماهنگی پیامدهای مهمی برای آموزش پزشکی، عمل بالینی و تحقیقات آینده دارد. نیاز واضحی به پایه‌های علمی بیشتر و آموزش اختصاصی در مدل زیست‌روان‌اجتماعی در طول آموزش پزشکی در مقطع کارشناسی و تحصیلات تکمیلی وجود دارد. دانشکده‌های پزشکی باید فراتر از تمرکز صرفاً بستری و زیست‌پزشکی حرکت کرده و مواجهه کافی با محیط‌های سرپایی و جنبه‌های روان‌اجتماعی مراقبت را فراهم کنند. علاوه بر این، تحقیقات بیشتری برای حمایت تجربی از ساختارهای نظری مانند تفکر و حساسیت روان‌تنی و بررسی بهترین روش برای تبدیل این درک به بهبود درمان پزشکی و پیامدهای بیمار مورد نیاز است. در نهایت، پرورش توانایی ادغام عوامل بیولوژیکی، روان‌شناختی و اجتماعی برای ارائه مراقبت واقعاً جامع و مؤثر از بیمار ضروری است. 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Buttonارتباط با ما