دکتر رضا جوهریفرد
دکتر سید حسامالدین حسینی
چکیده
شخصیت، پایۀ مطالعات روانشناسی است و هر رویکردی پیش از ارائۀ راهبردها و راهکارهای نظری و درمانی خود، باید دیدگاه خود را نسبت به شخصیت و ماهیت انسان بیان کند. از آنجا که شخصیت، پدیدهای مرتبط با فرهنگ است و شیوۀ تربیت، زبان، مذهب، آیین و رسوم، در شکلگیری شخصیت انسان نقش دارد، ضرورت رسیدن به یک الگوی شخصیت مبتنی بر فرهنگ اسلامی و ایرانی مشخص میشود. دراین پژوهش، شخصیت انسان بر اساس منابع اسلامی (قرآن، احادیث، روایات)، به شیوهای کیفی بررسی و سپس، یک الگوی چهاروجهی شخصیت معرفی شد. این الگو، شامل بعد نفس، بعد عقل، بعد اراده و بعد تعالی است که شیوۀ استکمال انسان را از مراحل نخستین تحولی با تکیه بر نیروی عقل و اراده در راستای تعالی معرفی مینماید و اثر متقابل این ابعاد بر یکدیگر را در زندگی و شخصیت انسان نشان میدهد.
واژگان کلیدی: روانشناسی فرهنگی، اسلام، شخصیت، نظریهپردازی
مقدمه
شخصیت، پایۀ مطالعات روانشناسی است و هر رویکردی پیش از ارائۀ راهبردها و راهکارها، باید نگرش خود به شخصیت و ماهیت انسان را بیان کند و به همین دلیل، نظریهپردازان شخصیت، با یک تعریف واحد از شخصیت موافق نیستند و هر یک ماهیت شخصیت را بر اساس مفروضههای منحصر به فرد خویش بررسی میکنند.
تعریف شخصیت نیز همچون ماهیت آن، امری پیچیده است و بسته به دیدگاه و رویکرد نظریهپردازان آن متفاوت است، اما اغلب آنها معتقدند که شخصیت «مجموعهای از رفتارها و شیوههای تفکر شخص در زندگی روزمره است که با ویژگیهای بیهمتا، ثبات (پایداری) و قابلیت پیشبینی بودن» مشخص میشود. گوردن آلپورت، یکی از بنیانگذاران روانشناسی شخصیت، معتقد است شخصیت، سازمانبندی پویایی در درون فرد است و شامل آن دسته از نظامهای روانی ـ فیزیکی که رفتار و تفکر او را تعیین میکند میشود.
ماهیت شخصیت بر اساس دیدگاه و رویکرد نظریهپردازان شخصیت به شیوههای گوناگونی بررسی و در قالب نظریههای شخصیت ارائه شده است (برای نمونه شولتز و شولتز، 1395؛ فیست و فیست، 1390). مهمترین مفاهیم ماهیت انسان که این رویکردها به بررسی آن پرداختهاند شامل: 1) جبرگرایی در برابر اراده آزاد؛ 2) بدبینی به انسان در برابر خوشبینی؛ 3) علیت در برابر غایتمندی؛ 4)عوامل تعیینکننده هشیارانه در برابر ناهشیار؛ 5) عوامل زیستی در برابر اجتماعی؛ 6) بیهمتایی در برابر مشابهت افراد (شولتز و شولتز، 1395؛ فیست و فیست، 1390) است.
ضرورت پژوهش
یکی از دلایل ضروری برای ورود به مباحث فرهنگی اسلامی این است که، فرهنگ ایرانی اسلامی، علاوه بر مسائل مورد بحث علم روانشناسی در جامعۀ غرب (همچون شکاف مباحث نظری و کاربردی، روایی و پایایی سازههای نظری، و نظیر آن) مسئلۀ عدم هماهنگی و انطباق مباحث روانشناسی و انسانشناسی با فرهنگ و سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی را نیز داریم.
روانشناسی و رواندرمانی دانشی متفاوت با علوم طبیعی و فیزیکی است، زیرا روان و رفتار رابطه تنگاتنگی با فرهنگ، زبان، مذهب، آداب و رسوم دارد و نقشی مهم را در شکلگیری شخصیت انسان بازی میکند و تا بافت شکلدهندۀ روان در رفتار انسان شناخته نشود، مطالعۀ رفتار و در مرحلۀ بعد؛ مداخلههای روانشناختی کماثر است. در صورتی که در بسیاری از علوم دیگر مانند زیستشناسی، مهندسی، پزشکی، کشاورزی، شیمی و … در اهمیت و فرهنگ به این اندازه نیست.
ما در اینجا در پی ارائۀ بهترین نظریه و فن درمان نیستیم، بلکه میخواهیم تا حدی روایت اسلام از رفتار و شخصیت انسان را ارائه دهیم تا روانشناس در کنار آشنایی با مباحث علمی (و البته به روایت غربی) روانشناسی، دیدگاه فرهنگی خود را به شیوهای علمی و کاربردی بیاموزد. عبدالحلیم محمود (1993) معتقد است، ما مسلمانان چه چیز از روانشناسی معاصر را می توانیم بپذیریم و چه چیز از آن را باید رد کنیم. او بر روانشناسان مسلمان در جهان اسلام خرده میگیرد که عادت کردهاند از پژوهشگران غربی در همۀ عرصهها (روش و موضوع و شیوه) تقلید کنند. و دو نکته را ذکر میکند که روانشناسان، مسلمان میتوانند بر آن همداستان باشند:
- روانشناسی دانشی است که رشتههای نظری و عملی فراوانی دارد و بحثها و دستاوردهای آن به طور روزافزون در حال افزایش است و مباحث آن در برخی از ویژگیها با دیگر علوم مشترک است و بدون آنها شناخت (هرچه باشد) در علوم جدید نخواهد بود.
- از آنجا که روانشناسی اولاً فعالیتی بشری است و در ثانی، دانش شناخت حیثیات عقلانی و عاطفی انسان است، از فعالان عرصۀ فرهنگ مذهبی و نظریهپردازان خود متأثر است؛ و ناگزیر ویژگیهای این فرهنگ، مستقیم یا غیرمستقیم در فعالیتهای پژوهشی آنها آشکار میشود؛ در نتیجه از روانشناسان مسلمان انتظار میرود که هویت اسلامیشان را در عرصههایی از فعالیتهای خود در زمینه تخصصشان، نشان دهند.
همچنین، وی معتقد است از دیدگاه روششناختی فعالیت علمی، روانشناسان مسلمان باید بر وجود رابطهای پویا میان مشاهدات و چارچوبهای نظری و فراهم آمدن شروط اثبات تئوریهای علمی همداستان باشند (محمود، 1993).
از سوی دیگر، در باب ضرورت به رجوع به منابع دینی برای شناخت شخصیت انسان باید گفت: شناخت حسّی اولا: محدود به زمان و مکان است و ثانیاً: تحت تأثیر تغییرات محیطی تغییر میکند و ثالثاً: از درک میزان تأثیراتی که محیط بر انسان میگذارد یا تأثیراتی که او بر محیط زندگی خویش میگذارد، عاجز است نمیتوان به شناخت مبتنی بر حسّ اعتماد کرد. کثرت مکاتب مختلف نظام دانایی انسان که هر یک مدعی ارائه بهترین طریق برای زندگی سعادتمندانه بشر هستند، بیانگر نقصانهای هریک از این رویکردهاست. اما در کنار این مکاتب بشری، خداوند بزرگ و متعال که آفرینندۀ نظام هستی و انسان است این نیاز بشر را بدون پاسخ رها نکرده است و با فرستادن ادیان الهی و انبیاء به عنوان راهنمایان این طریق، بشر را در این مسیر تنها نگذارده و با فرستادن کتابهای آسمانی راه بشر را در رسیدن به مقصد خویش هموار نموده است. قرآن به عنوان آخرین و کاملترین این کتابها ادعا میکند که بهترین و استوارترین دیدگاهها را در این زمینه ارائه نموده است: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيرا(اسراء/9) اين قرآن خلق را به راستتر و استوارترين طريقه هدايت مىكند و اهل ايمان را كه نيكوكار باشند به اجر و ثواب عظيم بشارت مىدهد. از طرفی قرآن خود را کتابی معرفی میکند که اولاً: هرگز نباید در درستی سخنانش تردید کرد و ثانیاً: همۀ مطالب مورد نیاز بشر در مسیر زندگیش را برای او بیان داشته است: وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِين (یونس/37) وضع اين قرآن وضعى نيست كه بتوان آن را به غير خدا نسبت داد، هرگز، كه اين قرآن مصدق كتب آسمانى قبل از خود و جداً سازنده (بیان کننده و روشنگر) مطالب فشرده دیگر كتب آسمانى است، هيچ ترديدى نيست كه از ناحيه خداى ربالعالمين است.
به این ترتیب، ضرورت ارائۀ یک الگوی مبتنی بر آیات و روایات الهی و منطبق با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در روانشناسی امروز جهان و به ویژه ایران احساس میشود.
پیشینۀ پژوهش
در سالهای اخیر، نیروهای تقویتکننده بسیاری همچون مطالعات انسانشناسی، دیدگاههای سیستمی، الگوی زیسترواناجتماعی، و نظیر آن، برای تحقق الگوها و رویکردهای فرهنگی، به وجود آمده، که تحقق روانشناسی و رواندرمانی ایرانی ـ اسلامی را امری قابل دسترس مینماید. پیش از ایران، برخی کشورهای آسیای شرقی همچون هند و ژاپن، برای تحقق یک روانشناسی بومی با عنوان روانشناسی هندی یا ژاپنی تلاش بسیار کردهاند، که نمونۀ موفق روانشناسی هند، با پیروی از بافتار فرهنگی ـ اجتماعی هندی و منابعی همچون مکتب یوگا، بودیسم و نظیر آن، حتی روانشناسی غربی، بهویژه موج سوم و چهارم روانشناسی، را نیز متأثر کرده است (جوهری فرد، 1392).
در ایران، ما در ابتدای راهیم، اما، گرایش و علاقه بسیار ولی پراکنده و بیسازمانی برای دستیابی به یک رویکرد ایرانی ـ اسلامی روانشناسی دیده میشود. منابع اسلامی (قرآن،سنت معصومین و عقل)، ادبی (آثار ادیبانی چون مولانا، سعدی، حافظ، نظامی، ناصرخسرو، فردوسی)، فرهنگ عامه (استعارهها، ضربالمثلها، آیینها، مناسک) و نظیر آن، معدنی عظیم برای پژوهشگران روانشناسی و رواندرمانی ایرانی است که میتوانند از آنها استفاده نمایند. نمونههایی از این دست عبارتند از: استفاده از آموزههای عرفانی ایرانی ـ اسلامی (ن. ک. به مؤمنزاده، 1378؛ کریمی، 1383. بهکارگیری منابع قرآنی و دینی (تقیزاده و حسینزاده، 1385)، بهرهگیری از استعارهها و ضربالمثلهای فرهنگ ایرانی در جلسات شناختدرمانی (ن. ک. به امانی، 1385) و تعدیل روشهای درمانی براساس عاملهای فرهنگی ایرانی (ن. ک. پیرمرادی، 1383). در این میان، یکی از دیدگاه های مطرح و قابل تأمل، رویکرد توحید درمانی (جلالی تهرانی، 1383) است.
الگوی ابعاد چهارگانۀ شخصیت از دیدگاه اسلام
الگوی پیشنهادی ما در این پژوهش، یک چهارگانه (اربعه) از شخصیت انسان، بر اساس مفاهیم قرآنی و اسلامی است، که بر اساس یک مطالعۀ کیفی بر روی آیات، احادیث و روایات اسلامی توسط یک پژوهشگر متخصص در روانشناسی و رواندرمانی و یک پژوهشگر متخصص علوم قرآنی و اسلامی در طی یک سال جلسات مباحثهای، استخراج شده است (جوهری فرد و حسینی، 1395). در این الگو، علاوه بر مستند بودن مفاهیم آن، به ویژگیهای استاندارد بودن آن، همچون روایی، همسانی درونی و پایایی الگو، قابلیت تعمیمپذیری و کاربردهای آن در مبحث بالینی توجه شده است. شکل زیر، شمّای کلی این الگو را نشان میدهد:
شکل 1. الگوی ابعاد چهارگانۀ شخصیت از دیدگاه اسلام (جوهری فرد و حسینی، 1395)
الگوی چهارگانه شخصیت، از چهار بعد تشکیل شده است:
نخست، بعد نفس است که بر اساس آیات و روایات اسلامی، اساس شخصیت و هویت انسان و منشاء همۀ استعدادها و توانمندیهای بالقوه و بالفعل شخصیت انسان است که برای تحول و فرگشت (استکمال) آدمی نقشی اساسی و محوری دارد. نفس در مسیر تکاملی خود فراهم آمده از مجموعه صفاتی است که در اثر ادراکات حسی و ذهنی و اعمال و رفتارهای آدمی در روح و جان او را شکل میدهد.
دومین بعد این الگو، بعد اراده است. انسان در دیدگاه اسلامی موجودی با اراده و اختیار به حساب میآید که خود میتواند مسیر زندگیاش را انتخاب کند و البته با پیروی از دستورات الهی قدرت اراده افزایش مییابد و به بالاترین حد خود میرسد.
این بعد، در کنار بعد سوم یعنی عقل، که با احاطه و کنترل قوای نفس، مسیر رشد و تکامل را جهت میدهد، میتواند استعدادهای بالقوه را به تعالی برساند. عقل، نیروی ادراک و فهم پدیدهها و تشخیصگذاری و در مراتب معنوی کاملترین مراتب رشد انسان است. عقل با کنترل حواس و ذهن و رفتار آدمی و با پردازش اطلاعات از خطاهای ذهنی و رفتاری جلوگیری میکند. بدون این بعد شخصیت، انسان به ناچار باید از حس پیروی کند و در این صورت اولاً: شخصیت و شاکلۀ نفسانی او در مسیر حیوانیت و رشد صفات حیوانی یعنی شهوت و غضب قرار خواهد گرفت. ثانیاً: انسان باید مسیری با آزمایش و خطا را کورکورانه طی کند و ممکن است بارها دچار اشتباه و خطای تصمیمگیری شود و در نهایت به رشد و کمال نخواهد رسید.
بعد چهارم این الگو، بعد تعالی است که هم مقصد و هم مسیر رشد و تحول را نشان میدهد. این بعد در راستای مسیر الهی است (بنگرید به سفرهای چهارگانه ملاصدرا) و لازمۀ قرار گرفتن در این مسیر، همکاری و هماهنگی سه بعد پیشین است. انسان سالم و بهنجار در این الگو، انسانی است که با اینچنین هماهنگی بین ابعاد شخصیت خود، در مسیر رشد و تعالی قرار گرفته است (حسینی و جوهری فرد ، 1395).
بحث و نتیجه گیری
از ویژگیهای منحصر به فرد این الگو، جنبۀ کاربردی و بالینی آن و کاربست این مفاهیم در سبک زندگی است. در یک توصیف کلی از ابعاد این الگو میتوان گفت، شاکلۀ نفس، به عنوان زمینه و بافت بالقوۀ انسان، نیازمند دو بعد عقل و اراده است، تا بتواند به مرحلۀ رشد و تعالی برسد. به عبارت دیگر، هدف کلی انسان از دیدگاه اسلامی، رشد و تعالی است، اما این امر، نیازمند دو بازوی عقل و اراده در بافتار مستعد نفس انسانی است. با طرح این الگو، میتوان آسیبشناسی روانی انسان از دیدگاه اسلامی را بررسی نمود و با تشخیص این آسیبها، طرح درمان مناسب را پیشنهاد نمود.
منابع
ابراهیمی دینانی؛ غلامحسین(1378). ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، جلد 3، تهران: طرح نو
ابن سینا،حسین بن عبدالله(1373)برهان شفاء،ترجمه مهدی قوام صفری، تهران،فکر روز.
جلالي تهراني، محمدحسين (1383). توحيد درماني، نقد و نظر، سال نهم، ش 3 و 4، ص 46ـ48.
جوادی آملی، عبدالله (1380). تفسیر تسنیم، قم: اسرا.
جوهری فرد، رضا (1392). فنون روان درمانی، اهواز: انتشارات دانشگاه.
جوهری فرد، رضا و حسینی، سیدحسام الدین (1395). الگوی چارگانه شخصیت از دیدگاه اسلام. سازمان نظام روان شناسی و مشاوره ایران: کارگروه تخصصی مطالعات روان شناسی فرهنگی.