صفحه اصلی / فن / درک جامع درد: دیدگاه‌هایی از روان‌درمانی بدن و تحلیل انرژی حیاتی

درک جامع درد: دیدگاه‌هایی از روان‌درمانی بدن و تحلیل انرژی حیاتی

فراتر از مدل زیست‌پزشکی 

درد یک پدیده پیچیده است که می‌توان آن را به روش‌های مختلفی درک کرد، از جمله درد جسمی و درد روانی. درد همیشه یک فرآیند تجربه شخصی است. درد جسمی که به آن درد بدنی یا سوماتیک نیز گفته می‌شود، یک حس حسی ناخوشایند است که توسط آسیب بافتی یا اختلال در بدن ایجاد می‌شود و اغلب به عنوان یک سیگنال هشدار برای محافظت از بدن در برابر آسیب‌های احتمالی عمل می‌کند. این درد می‌تواند حاد (کوتاه مدت، در پاسخ به آسیب) یا مزمن (پایدار، طولانی مدت) باشد. درد روانی که به آن درد عاطفی یا ذهنی نیز می‌گویند، به رنج ناشی از استرس عاطفی، سوگ، اضطراب، افسردگی یا سایر چالش‌های روانی اشاره دارد. این درد همچنین می‌تواند به عنوان عارضه جانبی بیماری جسمی رخ دهد. برخلاف درد عمدتاً جسمی، درد روانی مستقیماً به آسیب جسمی نسبت داده نمی‌شود، بلکه به شیوه‌ای که افراد احساسات و افکار خود را درک، تجربه و پردازش می‌کنند مرتبط است. این درد می‌تواند به اندازه درد جسمی شدید باشد. هر دو نوع درد می‌توانند با یکدیگر تعامل داشته باشند، زیرا درد جسمی شدید نیز می‌تواند باعث پریشانی روانی شود و بالعکس. 

از نظر تاریخی، مدل‌های توضیحی مختلفی برای درد استفاده شده است. درک زیست‌پزشکی درد به دلیل اینکه به اشتباه رابطه خطی بین محرک‌های مضر و درد را فرض می‌کند و اغلب دوگانه یا تقلیل‌گرایانه است، مشکل‌ساز تلقی می‌شود. از این دیدگاه، درد به نظر می‌رسد در مغز “لنگر” شده است و علت آن تغییرات پاتولوژیک در ساختارهای بافتی یا خود سیستم عصبی است. مفاهیم زیست‌روان‌اجتماعی به تعامل هر سه بعد اشاره دارند، اما در نهایت تقلیل‌گرایانه باقی می‌مانند. این مفاهیم مرزهای مصنوعی بین حوزه‌های زیستی، روانی و اجتماعی ترسیم می‌کنند، به طوری که این مدل اغلب به صورت قطعه قطعه اعمال می‌شود. علاوه بر این، این مدل دارای مبنای نظری محدودی است که منجر به تداوم باورهای دوگانه و تقلیل‌گرایانه می‌شود. 

یک رویکرد جدیدتر، معروف به رویکرد فعالیتی به درد، می‌تواند برای درک و درمان درد به صورت جامع استفاده شود. با در نظر گرفتن پیشرفت‌های تحقیقات درد، همراه با کار پدیدارشناسان و دانشمندان علوم شناختی، مدل زیست‌روان‌اجتماعی از بسیاری جهات ناکافی اثبات شده است. بنابراین، درد اکنون به عنوان یک فرآیند 5E” مفهوم‌سازی می‌شود: تجسم‌یافته (Embodied)، درهم‌تنیده (Embedded)، اجراشده/زیست‌شده (Enacted)، عاطفی/حس‌شده (Emotive) و گسترده (Extended). بنابراین، درد نیز به عنوان یک فرآیند رابطه‌ای و نوظهور یافتن معنا از طریق بدنی با تجربه که به طور ناگسستنی به دنیایی که ما شکل می‌دهیم و ما را شکل می‌دهد، مرتبط است. درد در درجه اول در مغز، یا در بدن، یا در روان نیست. با این تعریف، درد یک فرآیند است که بر ماهیت توسعه‌ای و رابطه‌ای آن تأکید دارد. 

تجربه درد، بیان درد و برقراری ارتباط در مورد آن، همیشه یک فرآیند نوظهور است که به تدریج در ارتباط با یک طرف مقابل شکلی معنادار به خود می‌گیرد. با این دیدگاه، تجربه درد قابل مشاهده یا اندازه‌گیری نیست و روایت کیفی درد بهترین ابزار موجود برای استنتاج درد در دیگران باقی می‌ماند. 

درد می‌تواند به طرق مختلفی ظاهر شود: 

  • در سطح حسی: درد قابل حس و تفکیک است، می‌تواند تیز، سوراخ‌کننده، مبهم و شبیه گرفتگی باشد. 
  • در سطح عاطفی یا هیجانی: درد حمله می‌کند، باعث اضطراب، خستگی، فرسودگی و افسردگی می‌شود. 
  • در سطح شناختی: درد توجه را هدایت می‌کند و بر فرآیندهای پیش‌بینی، تفسیر و درک تأثیر می‌گذارد. 
  • در سطح رفتاری: درد منجر به تغییر رفتار و بیان‌های زبانی و غیرزبانی می‌شود. 
  • در سطح اجتماعی: درد ما را از دیگران منزوی می‌کند. 

شیوه‌های مختلف نگاه به درد نیازمند رویکرد عملی متناسب است. مفاهیم روان‌درمانی بدن یک رویکرد متمرکز بر فرد ارائه می‌دهند که نه تنها به درد به صورت جداگانه از بدن نگاه نمی‌کند، بلکه آن را به صورت پویا در زمینه احساسات، افکار و رفتارها درک می‌کند. مفاهیم روان‌درمانی بدن همواره به بدن به عنوان یک بدن تجربه‌کننده اشاره دارند که به صورت بیوگرافیکی شکل گرفته یا به صورت بافتی شرطی شده و به عنوان بدن تجربه‌کننده درک می‌شود. جنبه‌های اصلی که چنین مفهوم بدنی مشخصی را تشکیل می‌دهند عبارتند از: 

  • بدن، بدنی است که با تجربه بیوگرافیکی شکل گرفته است. 
  • احساسات مربوط به یک طرف مقابل یا یک موقعیت تجربه‌شده است. 
  • هیجانات به صورت فیزیکی درک و بیان می‌شوند. 
  • تعامل بین برانگیختگی/تجربه و ساختار/حالت بدن وجود دارد. 
  • تعامل بین تنفس، حرکت/حالت و تجربه وجود دارد. 
  • تجربه همیشه (نیز) فعالیت عضلانی است؛ یا رابطه متقابل بین تنش و آرامش همیشه تجربه را القا و تحت تأثیر قرار می‌دهد. 
  • الگوهای تنش مزمن/سفتی فاشیایی، رفتار مقاومتی (ناخودآگاه) تجربه‌شده را تجسم می‌بخشند/باعث می‌شوند. 
  • مقاومت عاطفی و الگوهای تنش مزمن، سرزندگی، لذت زندگی، خودبیانی و خودکارآمدی را کاهش می‌دهند. 
  • الگوهای تجربه‌ای، رفتاری و واکنشی ساختاری تحت استرس احیا می‌شوند (مشخصات استرس شخصی). 
  • تجربه تروماتیک به صورت فیزیکی لنگر انداخته است. 
  • بدن و ذهن یکپارچه هستند. 

تحلیل انرژی حیاتی (Bioenergetic analysis – BA)، طبق گفته بنیان‌گذار آن الکساندر لوون، راهی برای درک شخصیت از بدن و فرآیندهای انرژی آن است. اصطلاح “تحلیل انرژی حیاتی” از دو مؤلفه اصلی تشکیل شده است: انرژی حیاتی و تحلیل. اصطلاح انرژی حیاتی به ایده انرژی در بدن که با فرآیندهای روانی مرتبط است، اشاره دارد، در حالی که اصطلاح تحلیل، رویکرد روان‌درمانی را توصیف می‌کند که در آن درمانگر و مراجع، احساسات فیزیکی را برای دستیابی به درک عمیق‌تر از جنبه‌های عاطفی و روانی کشف می‌کنند. این فرآیندها، یعنی تولید انرژی از طریق تنفس و متابولیسم، و تخلیه انرژی در حرکت، فرآیندهای اساسی زندگی هستند. میزان انرژی که در اختیار دارید و نحوه استفاده از این انرژی تعیین‌کننده نحوه پاسخ شما به موقعیت‌های زندگی است. هرچه انرژی بیشتری را آزادانه به حرکت و بیان تبدیل کنید، بهتر می‌توانید با موقعیت‌های مختلف کنار بیایید. 

تحلیل انرژی حیاتی فرض می‌کند که منبع تکانه‌ها، انرژی یا برانگیختگی همواره در دو جهت عمل می‌کند: جهت فیزیکی و بدنی از یک سو، و جهت عاطفی و روانی از سوی دیگر. حرکت انرژی از مرکز به محیط و بالعکس رخ می‌دهد. اگر این حرکت به هر شکلی محدود شود، این امر بر عضلات و ساختار فاشیایی تأثیر می‌گذارد. 

بیان بدن و شخصیت، داستان زندگی ما را منعکس می‌کنند، که به نوبه خود نشان می‌دهد چقدر حمایت تجربه کرده‌ایم و تا چه حد در اجازه دادن به شکل‌گیری سرزندگی در درون خود موفق بوده‌ایم. زندگی به عنوان زندگی کردن، یک فرآیند انرژی‌زا است، فرآیندی از برانگیختگی، شارژ، تنش، آرامش، تخلیه و رها کردن. این مدل انرژی‌زا راهی برای نمایش و درک اجرای فرآیندهای زندگی است. شخصیت یک فرد توسط سرزندگی، گویایی و لطافت او تعیین می‌شود. سرزندگی و لطافت به عنوان بیانی از زندگی به قدرت تکانه‌ها و دفاع‌هایی که برای کنترل این تکانه‌ها برپا شده‌اند، بستگی دارند. هر فرد سرزندگی درونی خاصی و یک فرآیند دفاعی یا کنترلی فردی دارد که در الگوها/ساختارهای تنش عضلانی، سفتی فاشیایی و چسبندگی‌ها و محدودیت‌های حرکت و رفتار بیانی منعکس می‌شود. 

تحلیل انرژی حیاتی فرض می‌کند که افراد می‌خواهند از درد فرار کنند و برای لذت، رضایت و خودکارآمدی تلاش می‌کنند. این گرایش ماهیت زیستی دارد، زیرا از دیدگاه فیزیکی، لذت زندگی و رفاه ارگانیسم را ترویج می‌کند. درد معمولاً به عنوان تهدیدی برای تمامیت ارگانیسم درک می‌شود. ما خود را به روی زندگی باز می‌کنیم و به طور خود به خودی به آن می‌رسیم، در حالی که وقتی در یک موقعیت دردناک قرار می‌گیریم، عقب‌نشینی می‌کنیم، خود را محدود می‌کنیم یا حتی منزوی می‌شویم. تجربیات بیوگرافیکی ساختار اصلی فرد را شکل می‌دهند. این ساختار تجسم تعامل فردی برانگیختگی/جریان انرژی و وضعیت بدنی است. ساختار شخصی نشان می‌دهد که یک فرد چقدر می‌تواند به شیوه‌ای فعال، حیاتی و قوی تجربه و بیان کند. 

این ساختار همچنین نشان‌دهنده رفتار دفاعی و اجتنابی شخصی، عاطفی و مهمتر از همه فیزیکی، و همچنین الگوهای مقاومتی مرتبط در قالب تنش (مزمن) عضلانی، سفتی فاشیایی و محدودیت حرکت یا تحرک است. فرد، بدن مربوطه است. بدن از نظر انرژی در فرآیند برانگیختگی شکل می‌گیرد. شکل مربوطه آن بیان و منبع سرزندگی است که توسط تاریخچه زندگی شکل گرفته است. تنفس نقش مرکزی به عنوان کلید متابولیسم انرژی بدن ایفا می‌کند. این ارتباط نزدیک با فعالیت عضلانی و تجربه انسانی دارد. وقتی احساس تغییر می‌کند، تنفس تغییر می‌کند و بالعکس. تنفس تا حد زیادی یک فعالیت عضلانی است. بنابراین، تغییر در تنفس در تغییر فعالیت عضلانی نیز بیان می‌شود و بالعکس. 

این احساسات، عواطف و حس‌ها، ادراکات حرکات درونی “بدن انرژی‌زا” هستند که به ریتم‌ها و ارتعاشات طبیعی آن متصلند. این “حرکات درونی” به عنوان حرکت‌پذیری بدن (motility) شناخته می‌شوند. شما می‌توانید این را به خوبی در یک نوزاد مشاهده کنید اگر بازی دائمی حرکات شبیه امواج روی یک دریاچه را دنبال کنید. این حرکات توسط تکانه‌ها و نیروهای درونی ایجاد می‌شوند بدون اینکه تحت تأثیر ارادی قرار گیرند. حرکات ارادی ما همیشه یک مؤلفه غیرارادی دارند، یعنی حرکت‌پذیری اساسی ارگانیسم که در بالا ذکر شد. مؤلفه غیرارادی که در فعالیت ارادی ادغام شده است، بر اساس سرزندگی یا خودانگیختگی اعمال و حرکات ماست. اگر این مؤلفه غایب یا کاهش یافته باشد، حرکات بدن مکانیکی و بی‌جان به نظر می‌رسند. عنصر عاطفی یک حرکت بیانی به مؤلفه غیرارادی باز می‌گردد، یعنی مؤلفه‌ای که از کنترل آگاهانه خارج است. ترکیب مؤلفه‌های آگاهانه و ناخودآگاه منجر به حرکاتی می‌شود که از نظر عاطفی رنگی هستند و در عین حال اقدامات هماهنگ و هدفمند را نشان می‌دهند. اگر درمان قرار است به این اثرات عدالت بدهد، ضروری است که تجربه بدن تشدید شود، آگاهی بدنی تمایز یابد، بیان خود به خودی بدن تشویق شود و آگاهی از “بدن شخصی” افزایش یابد. 

تنوع زندگی‌نامه‌ای تجربیات فردی و تنوع الگوهای وضعیت بدنی و/یا تنش ناشی از آن در بدن، بیان روانشناختی خود را در ساختار شخصیتی می‌یابند. به عنوان یک مؤلفه روانشناختی، ساختار شخصیتی با شکل و تحرک بدن مطابقت دارد و از نظر عملکردی با آن یکسان است. این ساختار نسبت به تمام تغییرات و تأثیرات خارجی بسیار مقاوم است. الگوی کامل تنش و وضعیت بدنی در ارگانیسم، قدرت و استفاده از انرژی بدن را تنظیم می‌کند. بنابراین، درک کامل دینامیک انرژی یک فرد بدون مفهوم این ساختار شخصیتی غیرممکن است. 

تحرک و تحریک‌پذیری محدود بدن، مشکلات عاطفی جدیدی را در آینده ایجاد می‌کند که (می‌تواند) با الزامات زندگی بزرگسالی در تضاد باشد. اگر موقعیت ترسناک دوران کودکی حل نشود و تجربه سرکوب شود، “سختی” فیزیکی (“یخ زدن”، “سفت شدن”، “انعطاف‌ناپذیری” و غیره) معمولاً باقی می‌ماند. بنابراین افراد سعی می‌کنند از تکرار چنین موقعیت‌های دردناکی اجتناب کنند. آنها خود را مهار می‌کنند، میزان لذت از زندگی و توسعه یافتن را کاهش می‌دهند. 

استرس خارجی (عامل استرس‌زا) باعث حالت تنش فیزیکی (اضطراب) می‌شود که معمولاً با پایان استرس فروکش می‌کند. با این حال، اغلب افراد در نتیجه تجربه زندگی خود در حالت ناخودآگاه مزمن تنش باقی می‌مانند، حتی زمانی که عامل استرس‌زا گذشته باشد. عامل تعیین‌کننده در این مورد این است که فرد موقعیت را به صورت فردی (ناخودآگاه) درک می‌کند، آن را به صورت عاطفی تفسیر و ارزیابی می‌کند و در نهایت نمی‌تواند با موقعیت به صورت رضایت‌بخش یا مناسب کنار بیاید. فرد این را حس می‌کند. با این حال، این اغلب توسط فرد دیگر در چنین موقعیتی از طریق درک وضعیت بدنی، رفتار بیانی و حرکت به صورت آگاهانه قابل درک است. تجربه استرس و کنار آمدن با استرس تا حد زیادی به درک تغییر یافته از خود و محیط بستگی دارد. بنابراین، استرس نه تنها پیامد، بلکه علت استرس نیز هست. موقعیت ایجادکننده استرس معمولاً به عنوان یک تهدید/اضطراب درک می‌شود. شما این وضعیت را مانند این تجربه می‌کنید که تعادل آشنای خود را از دست داده‌اید. اگر بتوانید پدیده‌هایی را که باعث استرس شما می‌شوند تشخیص داده و تحت تأثیر قرار دهید، این امر منجر به کاهش و در نهایت ناپدید شدن استرس می‌شود. با این حال، اگر فردی احساس کند از تعادل درونی خود خارج شده و موقعیت استرس‌زا را تهدیدی برای شخصیت خود تجربه کند، نمی‌تواند به راحتی از تجربه استرس فرار کند، زیرا از نظر روانی و تجربی برانگیخته باقی می‌ماند و بر اضطرابی که ایجاد شده است، متمرکز می‌شود. تجربه استرس سپس بیشتر شبیه “اضطراب خصیصه‌ای” است، زیرا استرس اینگونه حس می‌شود: “باز هم برایم اتفاق می‌افتد.”، “باز هم نمی‌توانم از استرس فرار کنم.” یا “حالا دوباره مرا گرفت.” 

ساختار شخصیتی دست در دست با یک شکل معمول مدیریت تعارض/بحران (مشخصات استرس) پیش می‌رود. این مشخصات اطلاعاتی در مورد تجربه استرس شخصی، مشکلات استرس مکرر برای فرد و شیوه‌ای که فرد از نظر “بقا” عاطفی با استرس کنار می‌آید، ارائه می‌دهد. مشخصات استرس اغلب نسبت به تأثیرات خارجی و تلاش‌های خودمان برای تغییر بسیار مقاوم است. از یک سو، مشخصات استرس شخصی اغلب ناخودآگاه است. از سوی دیگر، شما نمی‌توانید از احیای تقریباً خودکار ناشی از استرس فرار کنید. 

هر بیان فیزیولوژیکی بدن معنایی دارد، کیفیت دست دادن، وضعیت بدن، نحوه تنفس، نحوه حرکت و غیره. اگر این بیان ثابت شده و به شیوه زندگی تبدیل شده باشد، داستان تجربیات گذشته، تعارضات، برخوردها با افراد و استراتژی‌های بقا را روایت می‌کند. تفسیر وضعیت‌های فیزیولوژیکی ثابت و کار بر روی تنش مزمن عضلانی، سفتی‌ها و چسبندگی‌های فاشیایی، انسدادهای تنفسی و اختلالات جریان حرکت، بعد جدیدی از واقعیت را آشکار می‌کند. به عنوان مثال، افرادی هستند که اضطراب خود را از طریق بیانی اغراق‌آمیز از شجاعت پنهان می‌کنند، که در یک وضعیت فیزیکی “منجمد” ظاهر می‌شود: شانه‌ها مربعی، قفسه سینه “برافراشته”، و شکم جمع شده است. پاها سفت هستند، نگاه به دوردست معطوف شده است به جای نگاه به جایی که قدم بعدی برداشته خواهد شد. فرد تا زمانی که نتواند شانه‌های خود را رها کند، قفسه سینه خود را آرام کند و شکم خود را رها کند، از اینکه وضعیت بدنی‌اش یک “دفاع عاطفی” در برابر ترس است، بی‌خبر است. هنگامی که تنش عضلانی و تنفس مختل آزاد شوند، ترس و تاریخچه زندگی آن اغلب به سطح می‌آیند. 

در این زمینه، 3 اصل عمل را می‌توان با جزئیات بیشتر تعریف کرد: 

  1. هرگونه محدودیت حرکت‌پذیری هم نتیجه و هم علت مشکلات عاطفی است. 
  1. هرگونه محدودیت تنفس طبیعی هم نتیجه و هم علت اضطراب است. مشکل تنفس عمیق و آزاد تحت استرس عاطفی مبنای فیزیولوژیکی تجربه اضطراب در چنین موقعیت‌های استرس‌زا است. بهبود عملکردهای فیزیولوژیکی فرد می‌تواند به حدی باشد که تنفس و حرکت‌پذیری از محدودیت تنش مزمن و انسداد “آزاد” شوند. 
  1. هر یک از این محدودیت‌ها (تنش مزمن ساختاری، سفتی و غیره؛ فعال‌سازی مجدد مشخصات استرس فردی؛ کاهش عاطفی خود، عقب‌نشینی، دفاع روانشناختی و غیره؛ اثرات غیرمستقیم احتمالی بر ارگانیسم به طور کلی) می‌تواند همراه با تجربه درد باشد. 

حالت‌های عاطفی تجسم‌یافته به معنای رفتار بیانی شخصی، می‌توانند به صورت تشخیصی مورد استفاده قرار گیرند، شامل: وضعیت بدنی، حرکت‌پذیری و بیان چهره؛ تمایلات عملی حرکتی و پویا؛ واکنش‌های فیزیولوژیکی؛ صدای صدا؛ بیان تجسم‌یافته؛ تجربه (نا)خودآگاه بیان شده به صورت فیزیکی؛ تجسم بیان شده توسط معناشناسی؛ صحنه بیان شده به صورت فیزیکی بین خود و دیگران. 

اهمیت فاشیا در پزشکی و در زمینه علم حرکت به طور فزاینده‌ای شناخته می‌شود. فاشیا نقشی مهم در مشکلات مختلف سلامتی و اختلالات حرکتی ایفا می‌کند. درک بهتر عملکردهای فاشیا می‌تواند به ما در درک بهتر شرایط پزشکی مختلف و توسعه رویکردهای درمانی که فاشیا را هدف قرار می‌دهند، کمک کند. فاشیا نوعی بافت همبند در بدن است که نقشی مهم در حمایت، اتصال و ارتباط بین ساختارهای مختلف بدن ایفا می‌کند. عملکرد اصلی فاشیا، پیچیدن، حمایت و محافظت از بافت‌ها و اندام‌ها در بدن است. 

برخی از عملکردهای اصلی فاشیا: 

  • حمایت: فاشیا به عنوان یک پایه ساختاری عمل می‌کند که بافت‌ها و اندام‌ها را در بدن کنار هم نگه می‌دارد. آنها از شکل و قدرت اندام‌ها و عضلات حمایت می‌کنند. 
  • جداسازی و ایزولاسیون: فاشیا گروه‌های عضلانی، اندام‌ها و سایر ساختارهای آناتومیکی مختلف را از یکدیگر جدا می‌کند. این امر تفکیک و سازماندهی واضح قسمت‌های مختلف بدن را امکان‌پذیر می‌سازد. 
  • حرکت‌پذیری: فاشیا حرکت عضلات، تاندون‌ها و مفاصل را با عمل به عنوان یک لایه روان‌کننده امکان‌پذیر می‌کند. آنها اصطکاک بین بافت‌ها را کاهش داده و حرکات نرم را امکان‌پذیر می‌سازند. 
  • انتقال نیرو: فاشیا نقش مهمی در انتقال نیروها در بدن ایفا می‌کند. آنها انتقال کارآمد قدرت عضلانی را امکان‌پذیر ساخته و از پایداری بدن حمایت می‌کنند. 
  • حفاظت: فاشیا از ساختارهای حساس در بدن، مانند اعصاب، رگ‌های خونی و اندام‌ها، در برابر تأثیرات خارجی یا آسیب‌ها محافظت می‌کند. 
  • عملکرد حسی: فاشیا غنی از پایانه‌های عصبی است که اطلاعات مربوط به تنش، فشار و حرکت در بدن را به سیستم عصبی منتقل می‌کنند. این اطلاعات حسی برای درک و کنترل حرکت مهم هستند. 

فاشیا می‌تواند سخت شود، به هم بچسبد یا پیچ بخورد اگر تحت استرس زیاد، عدم ورزش، بارگذاری بیش از حد یا ضربه قرار گیرد. این تغییرات، از جمله موارد دیگر، درد را ترویج می‌کنند. گیرنده‌های درد متعددی که توسط تغییرات در بافت تحریک می‌شوند، اغلب به عنوان درد درک می‌شوند. درد همچنین به دلیل اختلال در عملکرد نرم عضلات هنگام سفت شدن فاشیا تشویق می‌شود. تعامل بین عضلات، فاشیا و اسکلت به عنوان مناطق ساختاری کلیدی در بدن قابل توجه است. برای مثال، سردردهای تنشی می‌توانند از کمر شروع شده و به سمت بالا حرکت کنند. همه چیز در بدن به هم متصل است. فاشیا ارگان ارتباطی برای این اتصال است. چسبندگی‌ها حرکت فاشیا را سخت‌تر می‌کنند، انعطاف‌پذیری و پایداری خود را از دست می‌دهند که به نوبه خود می‌تواند منجر به دردهای چند محلی شود. کل سیستم اسکلتی عضلانی به فاشیا متصل است. اگر فاشیا عملکرد خود را از دست بدهد، عضلات، رباط‌ها، تاندون‌ها و مفاصل نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرند. بنابراین درد می‌تواند در تمام ساختارهای آناتومیکی رخ دهد، در حالی که فاشیا می‌تواند علت باشد. پارگی‌های میکروسکوپی و چسبندگی در فاشیا بر سلول‌های عصبی موجود در بافت همبند تأثیر می‌گذارند. سلول‌های عصبی توسط تغییرات در تنش تحریک می‌شوند. اطلاعات از سلول‌های عصبی از طریق نخاع به سیستم عصبی مرکزی منتقل می‌شود. هماهنگی بین اعصاب و سلول‌های عضلانی هنگامی که این سلول‌های عصبی تحریک می‌شوند، مختل می‌شود. حرکات ما کارآمدتر می‌شوند. این امر منجر به محدودیت وضعیت بدنی و وضعیت نامناسب می‌شود. اگر حرکات خاصی اجتناب شود، فاشیا بیشتر به هم می‌چسبد. نتیجه یک چرخه معیوب است. 

این دیدگاه از درد به عنوان یک فرآیند تجربی پیچیده نشان می‌دهد که تعامل فردی فاشیا چسبیده و درد، اثرات بدنی و ساختاری تعامل مختل فاشیا و عضلات را به همراه دارد و بالعکس باعث درد می‌شود: 

  • درد منتشر و گسترده است. 
  • کشش و صاف کردن دشوار است یا همراه با درد “نامشخص” است. 
  • دنباله‌های حرکتی یا حرکات خاص و آشنا فقط با درد قابل انجام هستند. 
  • اگر درد بیشتر در یک طرف بدن رخ دهد، این نشانه‌ای از اختلال است که در بالا توضیح داده شد. 
  • درد اغلب با تأخیر پس از آسیب، ضربه روحی و غیره رخ می‌دهد. 
  • بافت زخم‌دار (خارجی یا داخلی) اثر متقابل را ترویج می‌کند. 
  • اگر علل دیگری برای درد یافت نشود، می‌توان فرض کرد که فاشیا و عضلات به درستی با هم کار نمی‌کنند. 

چگونه می‌توانید علائم فاشیایی را تشخیص دهید؟ 

  • علائم فاشیایی اغلب مدتی پس از آسیب رخ می‌دهند. 
  • اگر ناراحتی در یک طرف بدن باشد، این یک نشانه معمول از مشکل فاشیا است. 
  • حرکت درد را کاهش می‌دهد. 
  • درد نسبتاً گسترده است. 
  • درد نامشخص است. 
  • کشش و صاف کردن دشوار است. 
  • جای زخم و تاتو منجر به علائم فاشیایی می‌شوند. 
  • تشخیصی وجود نداشته است. 

وضعیت بدنی، تجربه و رفتار بیانی شخصی نه تنها کیفیت و درجه تجربه درد آگاهانه را منعکس می‌کنند، بلکه منبعی برای توسعه درد نیز هستند. چنین دیدگاه تشخیصی از درد امکان گنجاندن تجربه شخصی و فرآیند تجربه‌ای مرتبط را به روشی خاص فراهم می‌آورد. در این راستا، می‌توان به حق فرض کرد که مفاهیم روان‌درمانی بدن برای در نظر گرفتن کافی مفهوم 5E، یعنی “رویکرد فعالیتی به درد”، مناسب هستند. تحلیل انرژی حیاتی یک مدل جامع برای درک، تشخیص و درمان در این زمینه توسعه داده است. هنوز باید دید که تحقیقات بیشتر و عمل بالینی-روان‌درمانی بدن چگونه چنین دیدگاهی را به شیوه‌ای متمایزتر و مستندتر پشتیبانی خواهند کرد. همچنین گفتگو بین مفاهیم بالا و مفاهیم طب سنتی چینی هیجان‌انگیز خواهد بود. چنین گفتگویی می‌تواند درک بین‌فرهنگی درد را امکان‌پذیر کند. چنین گفتگویی همچنین امکان یافتن تفاوت‌های تعیین‌شده فرهنگی را از یک سو ترویج می‌دهد. از سوی دیگر، این امر فرصتی برای یافتن شباهت‌ها و توافقات، حتی اگر اینها در ابتدا در اصطلاحات و زبان یا شیوه بیان متفاوت پنهان باشند، فراهم خواهد کرد. 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Buttonارتباط با ما