دکتر حمیدافشار، کمال مقتدایی؛ فصلنامۀ تن، روان و فرهنگ، دفتر نخست تابستان 91
چکیده
مقدمه: اختلالات روانشناختی در حداقل نیمی از بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر وجود دارد و همیشه به عنوان یکی از علل شایع در بروز این اختلال مطرح بوده است. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش بهوشیاری گروهی برعلائم روانشناختی و جسمی بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر بود.
روش: روش پژوهش حاضر آزمایشی (پیشآزمون ـ پسآزمون ـ پیگیری) با گروه آزمایش و کنترل بود. 14 نفر از بیماران زن مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر با علامت غالب اسهال به صورت تصادفی انتخاب و سپس در دو گروه آموزش بهوشیاری و کنترل جایگزین شدند. جهت تشخیصگذاری و ارزیابی علائم جسمی اختلال نشانگان رودۀ تحریکپذیر از ملاک تشخیصی Rome-III و جهت ارزیابی علائم روانشناختی از فرم كوتاه پرسشنامه نشانههاي رواني دورا و همکاران (2006) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که میانگین نمرات علائم روانشناختی در گروه آموزش بهوشیاری در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون و گروه کنترل کاهش یافته است. همچنین یافتهها نشان داد که میانگین نمرات علائم جسمانی بیماران IBS (شدت و میزان)، در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در پسآزمون وپیگیری کاهش معنادار داشته است.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاکی از اثربخشی آموزش شناختدرمانی مبتنی بر بهوشیاری بر بهبود علائم روانشناختی و جسمانی بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر است.
واژه های کلیدی: شناختدرمانی بهوشیاریمبنا، علائم روانشناختی، علائم جسمی، نشانگان رودۀ تحریکپذیر
مقدمه:
در حال حاضر بروز بیماریهای مرتبط با استرس و فشارهای روانی در حال افزایش است، به خصوص در جوامع مدرن که فشارهای اقتصادی و اجتماعی نقش مهمی در زندگی روزمره ایفا میکند (تمشیر و همکاران 2005). استرسهای جسمی و روحی بهعنوان عوامل مهم بالینی در بیماریهای دستگاه گوارش شناخته شدهاند (استانقلینی 1999، ویلهمسن 2000، بهتا وتاندم 2005). یکی از اختلالات شایع دستگاه گوارش، نشانگان رودۀ تحریکپذیرirritable bowel syndrome میباشد که يك اختلال عملكردي شايع با علائمي چون درد مزمن شكمي و تغييرات اجابت مزاج در غياب هر گونه اختلال ارگانيك مشخص ميشود (ویکریا و همکاران 2012، کیل پاتریک و همکارن 2010). این اختلال توسط حدود 10درصد افراد در امریکا (14درصد زنان و 8 درصد مردان) و بیشتر در دهههای سوم و چهارم زندگی تجربه میشود و از نتایج آن میتوان به ناتوانی، اختلال در کیفیت زندگی و هزینههای بهداشتی و درمانی سنگین اشاره کرد (گیلورد و همکاران 2009). امروزه حمایتهای بالینی و اپیدمیولوژیک رو بهرشدی برای اثبات نقش کلیدی وقایع زندگی و اختلالات روانی بر روی شروع و شدت نشانگان رودۀ تحریکپذیر وجود دارد (اسپیلر و چاینگ 2011، بنت و کلاو 2002، سولماز و همکاران 2003، نیکل و همکاران 2008). حداقل نیمی از بیماران IBS از اختلالات روانی رنج میبرند (اسپیلر 2007) که شایعترین اختلالات روانی همراه در این بیماران عبارتند از: اضطراب، افسردگی و اختلالات شبه جسمی (اولتانگ وهمکاران 2004، پیچ و همکاران 2008، دروسمن 2006)، سوء مصرف مواد و وابستگی به الکل (جرت و همکاران 1998)، اختلال وسواس فكري ـ عملی (مسند و همکاران 2006) و اختلال استرس پس از سانحه (لیدارد و فالستی 1999). اين بيماري ميتواند در قسمتهاي مختلف زندگي از جمله کیفیت زندگی، خواب، شغل، عملكرد جنسي، تفريحات تأثير بگذارد (ریدل 2009). شدت علائم بیماری متغیر است و میتواند تماماً کیفیت زندگی بیماران را تحت تأثیر قرار داده و هزینههای مراقبت بهداشتی را افزایش دهد (فانسی و همکاران 2008).
در توصیف چگونگی شکلگیری این نشانگان باید از الگوی زیستی ـ روانی ـ اجتماعی استفاده کرد که در آن تمامی عوامل جسمانی، روانی، رفتاری و اجتماعی در تعامل با هم بررسی شوند، زیرا هیچ یک از این عوامل به تنهایی برای توجیه نشانگان IBS در بیماران کافی نیست (دانلوپ وهمکاران 2003، بلانچارد 2001، لاکنر وگوتمن 2005).
درمانهاي مختلفي در خصوص IBSبهكار گرفته شده، از قبیل: درمانهاي دارویی (جانسن و همکاران 2008، تیک و همکاران 2006، هیدینگ و همکاران 2006)، شناختي ـ رفتاري (بلانچارد 2007، لاکنر 2005)، آموزش سبک زندگی (جانگ کیم و بان 2005)، آموزش رژیم غذایی (نالد 2008، فلچ 2002)، آرامش تدريجي (کیفر و بلانچارد 2001)، طب سوزنی (لی و همکاران 2003، هان 2003) و پسخوراند زیستی (لهی و همکاران 1998)، که این درمانها نتایج مثبتی نشان دادهاند و منعکسکننده اهمیت دیدگاه زیستی ـ روانی ـ اجتماعی در این اختلال میباشند.
از جمله روشهای رواندرمانی که میتواند بر بهبود علائم روانشناختی و جسمی بیماران IBS مؤثر باشد و تاکنون کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، ولی کارایی آن در اختلالات دیگر اثبات شده است، درمانهای بهوشیاریمبنا است. مداخلات بهوشیاریمبنا به عنوان یکی از درمانهای شناختی ـ رفتاری نسل سوم یا موج سوم قلمداد میشود. بهوشیاریMindfulness شکلی از مراقبه است که ریشه در تعالیم وآئینهای مذهبی شرقی خصوصاً بودا دارد (اوست 2008). بهوشیاری به عنوان یک احساس بدون قضاوت و متعادل از آگاهی تعریف شده است که به واضح دیدن و پذیرش هیجانات و پدیدههای فیزیکی، همانطور که اتفاق میافتند، کمک میکند (بران وریان 2003، نف 2003). از جمله روشهای بهوشیاریمبنا که کارایی آن بر علائم روانشناختی از قبیل افسردگی، اضطراب، وسواس و مانند آن اثبات گردیده است، شناختدرمانی بهوشیاریمبنا Mindfulness-Based Cognitive-Therapy است (تیزدل، سگال و ویلیامز 2002). این درمان یک مداخلۀ کوتاهمدت و ساختاریافته است که از روی مدل کاهش استرس بهوشیاریمبناMBRS کابات زین ساخته و اصول درمانشناختی به آن اضافه شده است (ویلیامز و سوالز 2004). هدف از آموزش بهوشیاری به عنوان یک روش رواندرمانی کاهش تجارب اجتنابی و تمایل به تجربه احساسهای نامطلوب بدنی، هیجانات و افکار است (هیز 1996). فرض بر این است که اجتناب از تجربه در درازمدت، منجر به درد و رنج روانی ـ از جمله اختلالات روانی ـ هنگامیکه آن را به عنوان یک استراتژی برای کنترل وقایع خصوصی به کار میبریم میشود (لجتسن و همکاران a2010). آموزش بهوشیاری باعث ایجاد یک نگرش یا رابطۀ متفاوت با افکار، احساسات و عواطف میباشد که شامل حفظ توجه کامل و لحظه به لحظه و نیز داشتن نگرش همراه با پذیرش و به دور از قضاوت است (ولز 2002). به واسطه تمرینها و تکنیکهای مبتنی بر بهوشیاری فرد نسبت به فعالیتهای روزانۀ خود آگاهی پیدا میکند، به کاربرد اتوماتیک ذهن در دنیای گذشته و آینده آگاهی مییابد، از طریق آگاهی لحظهبهلحظه از افکار، احساسات و حالتهای جسمانی بر آنها کنترل پیدا میکند و از ذهن روزمره و اتوماتیک متمرکز بر گذشته و آینده رها میشود (سگال وهمکاران 2002، رای و ساندرسون 2004).
نویسندگان هیچ گونه پژوهش کاملا مشابه با این مطالعه را، که با استفاده از روش آموزش شناختدرمانی بهوشیاریمبناMBCT به درمان بیماران IBS پرداخته باشد، مشاهده نکردند، ولی تحقیقات کمی اثر آموزش دیگر تکنیکهای بهوشیاری را در بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر مورد بررسی قرار داده است. بهعنوان مثال؛ گیلورد و همکاران (2009) روش آموزش بهوشیاری مبتنی بر کاهش استرسMBSR را بر روی بیماران مبتلا به IBS مورد بررسی قرار دادند که نتایج بهدست آمده نشان داد علائم روانشناختی، آشفتگیهای روانی و شدت علائم جسمانی در بیماران کاهش پیدا کرد. در پیگیری 6 ماهه نیز همچنان گروه آموزش بهوشیاری نسبت به گروه کنترل علائم روانشناختی و جسمی کمتر را گزارش کردند.
لجتسن و همکاران (a2010) روش بهوشیاری را به عنوان یک مطالعه مقدماتی با روش مواجهه ترکیب کرده و در خصوص 34 زن بیمار مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر در مدت 10 هفته مورد بررسی قرار دادند که نتایج بهدست آمده نشان داد که در گروه آموزش بهوشیاری 41 درصد کاهش در نشانههای IBS و 50 درصد کاهش در علائم بالینی رخ داده است.
در پژوهش دیگری لجستن و همکاران (b2010) تاثیر تکنیکهای بهوشیاری و مواجه را در قالب درمان شناختی ـ رفتاری از طریق اینترنت بر روی بیماران IBS مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش 86 بیمار مبتلا به IBS به صورت داوطلبانه شرکت کرده و به دو گروه تحت آموزش و کنترل تقسیم شدند. این گروه قبل از شروع دوره، پس از دوره و سه ماه پس از دوره مورد ارزیابی قرار گرفتند و نتایج حاکی از این بود که گروه آموزش بهوشیاری 42 درصد کاهش در علائم جسمانی و کیفیت زندگی که شامل اضطراب، افسردگی و عملکرد کلی بود نشان دادند و از طرفی در این مدت 12 درصد بر علائم گروه کنترل اضافه شد. همچنین در پیگیری، 75 نفر از 86 بیمار پژوهش قبل، 15 تا 18 ماه پس از مداخله باز مورد ارزیابی قرار گرفتند و همچنان نسبت به گروه کنترل کاهش در علائم IBS و کیفیت زندگی بالاتر را گزارش نمودند (لجتسن و همکاران 2011).
برخي از پژوهشها مربوط به تأثير آموزشهاي بهوشیاریمبنا، به تأثيرات درماني اين روش روي کاهش علائم روانشناختی و کاهش مشکلات بيماران افسرده و اضطرابي پرداختهاند. تحقیقات گلدین و گروس (2010) نیز بیان کرد که بهوشیاری به بهبود نشانههای استرس، اضطراب و عزت نفس منجر میشود. هول و همکاران (2010) نشان دادند که بهوشیاریمبنا به طور مستقیم و غیرمستقیم پیشبینیکننده بهزیستی از طریق ارتباط آن با خودتنظیمی خواب بوده است. میچالاک و همکاران (2008) تأثیر شناختیدرمانی بهوشیاریمبنا را در 25 بیمار افسرده با یک پیگیری دو ساله مورد مطالعه قرار دادند. آنها مشاهده کردند که درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن نه تنها در کاهش افسردگی، بلکه در جلوگیری از عود افسردگی نیز مؤثر است.
بنابراین با وجود شواهد کافی در خصوص اثربخشی این روش درمان، هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش شناختدرمانی بهوشیاریمبناMBCT برعلائم روانشناختی و جسمی بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر بود. آموزش بهوشیاری میتواند درمانی مناسب برای علائم روانشناختی زمینهای، در ارتباط با IBS باشد: این علائم شامل افزایش حساسیت به درد از اتساع رودهها که منجر به اضطراب در مورد این احساس و توجه انتخابی به دستگاه گوارش میشود میباشد (فالک 2010). در صورتیکه اثربخشی آموزش شناختدرمانی بهوشیاریمبنا بر روی این بیماران مشخص شود میتوان در مدت زمان کوتاه به تعداد بیماران زیادی خدمات رساند. استفاده از بهوشیاری برای درمان IBS به دلایل زیر میتواند موجه باشد: 1- اثرگذاری آموزش بهوشیاری در ارتباط با کاهش قابل توجه علائم روانشناختی و جسمی در بیماران مطالعات قبلی و در اختلالات مشابه که در آنها نقش مسائل روانی برجسته است نشان داده شده است، 2- تکنیکهای بهوشیاری میتواند به طور مؤثر در گروه آموزش داده شود، 3-برنامههای بهوشیاری به عنوان برنامههای سلامتی، به شرکتکنندگان آموزش داده میشود و گزارشها حکایت از تغییرات مثبت در سبک زندگی، بهبود علائم استرس و مدیریت بر درد را دارند (گیلورد و همکاران 2009). لذا هدف این پژوهش بررسی این سؤالات می باشد: 1- آیا شناختدرمانی بهوشیاریمبنا، علائم روانشناختی بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر را کاهش میدهد؟ 2- آیا شناختدرمانی مبتنی بر بهوشیاری، شدت و میزان علائم جسمانی بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر را کاهش میدهد؟
روش
طرح پژوهش: اين پژوهش كارآزمايي باليني با پیشآزمون ـ پسآزمون ـ پیگیری است که در سال1390 انجام شد.
آزمودنیها: جامعهي آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران زن مبتلا به اختلال عملکردی گوارشیFGID در شهر اصفهان بودند که به کلینیک روانتنی (سایکوسوماتیک) اصفهان مراجعه میکردند. بیماران پس از تشخیصگذاری توسط متخصصان گوارش براساس مصاحبه و معاينه باليني و ملاكهاي تشخيصي Rome-III، و مصاحبه روانی با روانشناس انتخاب شدند. این بیماران همزمان از داروهای روتین نیز استفاده کردند، البته از بیمارانی استفاده شد که حداکثرسقف مصرف داروهایTCA در آنهاmg 25 به عنوان داروهای کاهنده علائم نشانگان رودۀ تحریکپذیر بود. از دیگر شرایط حضور در پژوهش میتوان به موارد زیر اشاره کرد: 1-گرفتن نمره بالاتر از میانگین(45) در پرسشنامه علائم روانی دورا، 2- داشتن حداقل مدرک دیپلم، 3-دامنۀ سني بين 20 تا 40 سال. افراد با شرایط زیر نیز از حضور در پژوهش حذف میشدند: تشخیص بیماری روانی مزمن، تاریخ پذیرش بستری برای اختلالات روانی طی 2سال گذشته، تاریخ و یا علائم بیماری التهابی روده یا بدخیمی دستگاه گوارش، سابقه تروما یا جراحی شکم شامل برداشتن دستگاه گوارش؛ و بارداری یا قصد باردارشدن در طول مطالعه. لازم به ذكر است با توجه به اينكه امكان كنترل مصرف دارو امكانپذير نبود، همزمان با اجرای پژوهش درمان دارويي برای بیماران دنبال شد و تنها تفاوت در بین دو گروه اصلی وارد شدن گروه آزمایش در جلسات بهوشیاری بود. درآخر جهت مداخلۀ درمانی از ميان كل بيماران، 28 نفر به صورت تصادفي در دو گروه آموزش بهوشیاری (12 بيمار) و گروه كنترل (16 بيمار) قرار گرفتند که در این میان به دلیل ریزش در هر دو گروه که از دلایل آن طولانی بودن مدت درمان و پیگیری، لزوم انجام تمرینات روزانه، عودهای مکرر بیماری و در نتیجه تشدید وضعیت بیماران، در نهایت 5 نفر در گروه مداخله و 9 نفر در گروه کنترل تا مرحله پیگیری در پژوهش حضور داشتند.
شرح جلسات روش مداخله بهوشیاری: در این پژوهش برای گروه آزمایش، شناختدرمانی بهوشیاریمبنا اعمال شد که برای اولین بار توسط سگال، ویلیامز و تیزدل (2002) طراحی شده است (محمدخانی وهمکاران 1384). با توجه به انعطافپذیر بودن درمانهای بهوشیاریمبنا، در این پژوهش آموزش بهوشیاری با توجه به نشانه و علائم بیماران IBS تدوین گردید. تعداد جلسات آموزش بهوشیاری 8 جلسه 2 ساعته بود که 2 ماه طول کشید و شرح جلسات به صورت زیر میباشد:
جلسه اول: معرفی افراد به یکدیگر و تنظيم خط مشي كلي جلسات، اجرای پیشآزمون، تمرين ابتدایی خوردن كشمش و تنفس آگاهانه.
جلسه دوم: تمرین وارسی بدنی، تمرین مراقبه نشسته، توجه به تفسیر ذهنی به عنوان شروع مسئولیت شخصی برای افکار و احساسات.
جلسه سوم: تمرين ديدن و شنيدن آگاهانه، بحث پیرامون بودن در لحظه حال و توجه به افکار تنها به عنوان افکار و نه به عنوان حقایق یا حوادث.
جلسه چهارم: انجام مراقبه نشسته با تأکید بر ادراک احساس بدن (به عنوان تفسیر احساسات و افکار مخالف)، معرفی پیادهروی آگاهانه.
جلسه پنجم: نشستن آگاهانه، آگاهی از افکار، بحث در مورد نقش ذهنآگاهی در پاسخ به استرس در زندگی روزمره.
جلسه ششم: مراقبه نشسته طولانیمدت، آگاهي از تنفس، اصوات و سپس افكار، بحث پیرامون آماده شدن برای اتمام دوره.
جلسه هفتم: مراقبه نشسته، آگاهي از تنفس، بدن، صداها و سپس افكار و بازنگري تمرينها، بازنگري تكاليف خانگي.
جلسه هشتم: بازنگری بدنی، بررسی موانع به کارگيري تکنیکها، بازنگري مطالب گذشته و در نهايت جمعبندي و اجرای پسآزمون.
جهت رعایت اصول اخلاقی، پس از اجرای پیگیری، جلسات شناختدرمانی بهوشیاریمبنا برای گروه کنترل نیز برگزار گردید.
ابزارها
1-فرم كوتاه پرسشنامه نشانههاي رواني: این پرسشنامه با استفاده از تحليل عوامل تأييدي توسط دورا و همكاران (2006) تهيه شده است. پرسشنامۀ كوتاه نشانههاي رواني با 18 آيتم، آخرين و كوتاهترين پرسشنامه براي ارزيابي آشفتگيهاي روانشناختي ميباشد. اين پرسشنامه 18 آيتم دارد كه سه عامل جسمانيسازي، افسردگی و اضطراب را میسنجد. سوألات اين پرسشنامه به صورت پنج درجهاي ليكرتي (هرگز، كم، متوسط، زياد و خيلي زياد) توسط هر آزمودني پاسخ داده ميشود. اين پرسشنامه همچنين يك نمره كل را ارائه ميدهد كه همبستگي بالايي با نسخۀ قبلي خود دارد (90/0=r). دورا و همكاران اين پرسشنامه را با استفاده از تحليل عوامل تهيه نمودهاند. ضريب آلفاي كرونباخ پرسشنامه 89/0 گزارش شده است (دورا وهمکاران 2006). ضريب همبستگي بين فرم كوتاه و بلند اين پرسشنامه 82/0 به دست آمده است. مدانلو(1388) در يك تحقيق مقدماتي بر روي 40 آزمودني ضرايب پايايي، آلفاي كرونباخ و دو نيمهسازي را به ترتيب 88/0، 81/0، 86/. به دست آورد. همچنين براي بررسي ضريب اعتبار فرم كوتاه نشانههاي رواني از مقياس عواطف مثبت و منفي و مقياس شادي و افسردگي استفاده شد. همانطور كه ملاحظه ميشود مقياس عواطف مثبت (47/0-=r) و مقياس عواطف منفي(70/0=r)، مقياس شادي (58/0=r) و افسردگي (48/0=r) با اين پرسشنامه همبستگي معنيداري دارند(001/0>p).
2-فرم ملاك تشخيصي Rome-III: این مقیاس یک فرم کوتاه معتبر از علائم جسمی نشانگان رودۀ تحریکپذیر است. شرکتکنندگان در مطالعه به صورت گذشتهنگر، به مدت 10 روز گذشته، شدت و میزان مواردی از قبیل نفخ شکمی و نارضایتی از اجابت مزاج را در 5 آیتم اعلام میکنند. مجموع امتیاز این 5 محور برای بدست آوردن نمره کلی فرد در شدت ومیزان علائم استفاده میشود. این فرم توسط متخصصين گوارش جهت تشخيصي IBS مورد استفاده قرار گرفت (ابراهیمی وهمکاران 2007). اين ملاك تشخيصي در سال (2006) بعد از اصلاحات مختلف كه با همكاري بسياري از متخصصان گوارش در سرتاسر دنيا صورت گرفت، تحت عنوان Rome-IIIبه جامعه علمي عرضه شد كه از استاندارد بالايي برخوردار است (ابراهیمی و همکاران 2007، تامپسون 2006).
روند اجرای پژوهش
ابتدا با کلینیک روانتنی (سایکوسوماتیک) اصفهان و متخصصان گوارش این مرکز هماهنگ شد و نمونهها مشخص شدند. براي شركتكنندگان در پژوهش، اهداف مطالعه توضيح داده شد و جهت شركت از آنان رضايت كتبي اخذ گرديد. پس از انتخاب نمونههای مورد هدف براي رعايت اخلاق پژوهشي و رعايت حقوق شرکتکنندگان به آنها گفته شد هر زمان که تمايل به ادامه و حضور در جلسات را ندارند میتواند انصراف دهند و توضيح داده شد كه اطلاعات جلسات محرمانه و پرسشنامه ها بدون نام است. سپس افراد به صورت تصادفی به دو گروه آموزش شناختدرمانی بهوشیاریمبنا و كنترل تقسیم شدند و آزمونهای مورد استفاده در پژوهش در سه مرحله روی بیماران اجرا گردید. در مرحله اول قبل از مداخله (مرحله پیشآزمون)، در مرحله دوم پس از مداخله (مرحله پسآزمون) و در مرحله سوم، 2 ماه پس از اتمام مداخلۀ درمانی(مرحله پیگیری). مدت زمان اجرای پژوهش 4 ماه طول کشید. همچنین قبل از شروع دوره MBCT یکی از پژوهشگران با شرکتکنندگان گروه آزمایش، جلسه آشنایی اولیه و توجیهی برگزار کرد و یک بسته در اختیار شرکتکنندگان قرار داد که شامل: یک جزوه در خصوص بیماری IBS، یک جزوه در خصوص معرفی روش بهوشیاری و تمرینات هر هفته و قراردادن فایل صوتی در قالب سیدی در مورد تکنیکهای بهوشیاری جهت راهنمایی بیماران در منزل برای انجام تکالیف هفتگی بود. براي بررسی فرضيهها از آزمون آماري آناليز واريانس با اندازهگيري مكرر (آناليز واريانس مختلط) استفاده شد. همچنين جهت بررسي دقيق ميانگين پيشآزمون، پسآزمون و پيگيري در هر گروه از آزمون تعقيبي بنفروني استفاده خواهد شد. دادههاي خام با نرم افزار 17-SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
یافتهها
یافتههای توصیفی و جمعیت شناختی در جدول 1 آمده است.
جدول 1: ویژگیهای جمعیتشناختی آزمودنیها
گروهها
متغيرها |
آموزش بهوشیاری | کنترل | ||||
فراواني | درصد | فراواني | درصد | |||
جمعيتشناختي | جنسیت | زن | 5 | 100 | 9 | 100 |
وضعيت تاهل
|
مجرد | 2 | 40 | 3 | 33/33 | |
متاهل | 3 | 60 | 6 | 7/66 | ||
سن |
25-20 | 2 | 40 | 3 | 33/33 | |
30-26 | 3 | 60 | 4 | 5/44 | ||
30 به بالا | – | – | 2 | 2/22 | ||
ميزان تحصيلات |
ديپلم | – | – | 1 | 1/11 | |
فوق ديپلم | 2 | 40 | 1 | 1/11 | ||
كارشناسي | 3 | 60 | 6 | 7/66 | ||
كارشناسي ارشد و دكتري | – | – | 1 | 1/11 | ||
شغل |
شاغل | 6 | 40 | 8 | 33/53 | |
خانهدار | 1 | 66/6 | 1 | 66/6 | ||
دانشجو | 3 | 20 | 5 | 33/33 |
بحث
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش بهوشیاری گروهی بر علائم روانشناختی و جسمی بیماران زن مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر در شهر اصفهان بود. نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی نشان داد که نمرات علائم روانشناختی از قبیل اضطراب، افسردگی و جسمانیسازی بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر گروه آموزش بهوشیاری نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است و نمرات علائم جسمانی (شدت و میزان) در گروه آموزش بهوشیاری نسبت به گروه کنترل در پسآزمون وپیگیری کاهش داشته است. از آنجاییکه علائم روانشناختی یک مفهوم کلی است در این پژوهش منظور از علائم روانشناختی متغییرهای افسردگی، اضطراب و جسمانیسازی بود.
از دلایل اثربخشی آموزش MBCT بر کاهش اضطراب بیمارانIBS میتوان به فرایند کاهش اجتناب از احساسات اشاره کرد. اجتناب از تجربه که به عنوان یک راهبرد برای کنترل وقایع ناخوشایند هستند، شاید در کوتاه مدت باعث آرامش بیمار گردد، اما از آنجایی که IBS یک بیماری مزمن است در درازمدت میتواند به درد و رنج روانی بیمار منجر گردد. همچنین اجتناب از تجربه احساسهای بدنی در بیمار IBS، میتواند منجر به نوعی اضطراب خاص به نام اضطراب دستگاه گوارشGSA شود. این اضطراب به عنوان یک پاسخ “شناختی، عاطفی و رفتاری” ناشی از سوء تعبیر احساس و علائم دستگاه گوارش میباشد. این اضطراب به نوبه خود میتواند باعث تحریک دستگاه گوارش و افزایش آگاهی از درد شود. بهوشیاری با برقراری ارتباط آگاهانه با فکر، عاطفه و احساسات شخص اجازه تجربه بلافصل این موارد را به بیمار میدهد. همچنین پاسخهای (شناختی، عاطفی و رفتاری) فرد را از واکنشی و خودکار بودن به سمت آگاهانه و ارادی بودن تغییر میدهد. این شناسایی احساسات دستگاه گوارش، ارتباط برقرارکردن با آنها و صحبت کردن درمورد آنها باعث خوگیری شخص شده و در نتیجه از سطح اضطراب شخص کاسته شده و از تحرک و حساسیت دستگاه گوارش کاسته میشود.
اگرچه اضطراب در مغز بیماران درک میشود، ولی پاسخ معمولاً در بدن است. تفسیرهای شناختی از اضطراب و همچنین انگیختگی عاطفی و جسمی میتواند اختلال در دستگاه گوارش ایجاد کند. بیماران IBS این علائم جسمی را به عنوان شواهد و مدارک آسیبهای جدی در خود تعبیر و تفسیر کرده و دچار وحشت حاد، تفکر فاجعهبار، پریشانی روحی و حتی احساس مردن قریبالوقوع میکنند. بیماران IBS معمولاً با منحرف کردن توجه، از این تجربه ناخوشایند اجتناب میکنند. بهوشیاری در واقع با ارائه روشهای مناسب جایگزین باعث میشود شخص آگاهانه و ارادی این اضطراب و ترس را تجربه کرده و با گشودگی به تجربه، کنجکاوی، و پذیرش پاسخ دهند. بهوشیاری به احتمال زیاد باعث افزایش تابآوری نسبت به درد میشود، که این شاید به دلیل قطع عادت اجتناب از تجربیات درون باشد.
در خصوص اثربخشی MBCT در افسردگی بیماران IBS میتوان گفت که تمرین تنفس آگاهانه به عنوان مرکز توجه و بهعنوان نقطه مرجع استفاده میشد که بیماران برای بازگشت به زمان حال، زمانیکه ذهن آنها توسط افکار و هیجانات منفی پریشان میشد استفاده میکردند. بازگشت به درون جسم خود و در زمان حال، زمانی تجربه میشد که بیمار با تأمل در مورد گذشته و یا آینده خود و قرار گرفتن در الگوهای همیشگی فکر و احساس جذب آنها میشود. تمرینات بهوشیاری باعث تقویت توانایی ذهن برای بازگشت به لحظه حال حتی در موقعیتهای چالشبرانگیز بود. درواقع توجه آگاهانه به حال، راه جدیدی برای درک و پاسخگویی به تمامی احساسات درون را به بیماران میآموخت. بیمار توانایی تشخیص احساسات و افکار و تجربههای آنها را مییافت. دیدن افکار فقط به عنوان یک فکر نه یک حقیقت باعث پرورش ذهن میشود که این مسئله باعث کاهش در الگوهای معیوب و نشخوارهای فکری و در نتیجه منجر به کاهش افسردگی میشود.
در خصوص اثربخشی MBCT بر جسمانیسازی باید اشاره شود که، اختلال IBS، علت مشخص ندارد و اختلال در هیچ عضو شناختهشدهاي در دستگاه گوارش با معاينه باليني و بررسي تشخيصي معمول برای این بیماری يافت نميشود. شايعترين شکايات بیماران مبتلا به نشانگان رودۀ تحریکپذیر عبارت بودند از: دردهاي مزمن و راجعه شکمي، اسهال، یبوست، سردرد، خستگي، از حال رفتن، تهوع. این مشکلات باعث میشود که افراد نتوانند به شکل صحیح به شناسایی احساسات و هیجانات خود بپردازند، حتی از پذیرش توصیههای پزشکان خودداری نموده و به صورت مکرر به پزشکان مختلف رجوع میکنند. این مسئله باعث میشود بیمار به شکلی غیرمعمول، واکنشهای هيجاني از خود نشان دهند و در توصيف رويدادها، تخيلات و واکنشهاي خود نسبت به بیماری و مسایل زندگی اغراقآمیز برخورد نمایند. در تمرینات بهوشیاری با کمک تکنیکهای همچون وارسی بدنی، راهرفتن و نشستن آگاهانه، توجه به حسهای شکمی و بحث و بیان این تجارب در گروه، بیماران به شناسایی و بیان احساسات و مشکلات جسمی و روانی خود پرداختند که این میتوانست در کاهش جسمان سازی علائم به این بیماران کمک کند. همچنین از ویژگی تمرینات بهوشیاری این بود که بیمار در هر مکان و زمان میتوانست با انجام آنها از درون خود آگاه شده و به نامگذاری و بیان احساسات خود بپردازد و از میزان واقعی درد و همچنین ناحیه درد آگاه گردد. به نظر میرسد این مسله باعث کاهش در نمرات جسمانیسازی در گروه شناختدرمانی بهوشیاری مبنا شد.
امروزه رابطه ذهن با جسم یا ارتباط مغزی ـ رودهای به عنوان تئوری اصلی در ایجاد اختلال نشانگان رودۀ تحریکپذیر مطرح است .رواندرمانی، بسیاری از علائم نشانگان رودۀ تحریکپذیر را از بین میبرد. شناختدرمانی بهوشیاریمبنا روشهایی را به فرد میآموزد که قادر باشد در مقابل استرسهای بیرونی واکنش مناسبی نشان دهد. بنابراین چنین استرسهایی کمتر باعث شروع علایم جسمی نشانگان رودۀ تحریکپذیر خواهند شد. اکثر مبتلایان به نشانگان رودۀ تحریکپذیر علائم خود را به درستی نمیشناسند، بنابراین استرس بیشتر و در نتیجه علائم شدیدتری را هم تجربه میکنند. در صورتیکه نکته اصلی در مقابله با این بیماری آرامش ذهن و روان است.
نتایج این پژوهش با نتایج پژوهشهای مربوط به این متغیرها، مقایسه شد. مطالعات زیادی نشان دادهاند که درمانهای روانشناختی کاهش علائم روانی و جسمانی بیماران IBS را به همراه دارند (بلانچارد 2007، بان 2005) و آموزش بهوشیاری نیز میتواند درمان مناسبی برای بهبود سلامت جسمی و روانی در گروههای مختلف از بیماران باشد (بیشاپ 2002، بیر 2003، گروسمن و همکاران2004). برای نمونه نتایج پژوهش گیلورد و همکاران (2009) نشان داد که آموزش بهوشیاری مبتنی بر کاهش استرس موجب کاهش علائم جسمی و افزایش کیفیت زندگی بیماران IBS میگردد. همچنین مطالعات لجستن و همکاران (a2010، b2010، 2011) نشان داد که تکنیکهای بهوشیاری در کاهش علائم روانشناختی، جسمی و افزایش کیفیت زندگی بیماران موثر بوده است که این نتایج با نتایج مطالعه حاضر مبنی بر کاهش علائم روانشناختی و جسمی در بیماران IBS مطابقت دارد. در موقعیت پیگیری 2 ماهه نیز بیماران گروه آموزش بهوشیاری نسبت به گروه کنترل کاهش در علائم جسمی و روانی و عود کمتر بیماری را گزارش کردند که این نیز با نتایج پیگری پژوهشهای یاد شده همخوان می باشد. همچنین بنابه گزارش افراد گروه آزمایش، 3 نفر از این گروه از هفته ششم جلسات به علت کاهش شدید علائم، و مشورت با متخصص گوارش داروی خود را قطع کرده و در پایان پیگیری نیز همچنان از دارو استفاده نمیکردند و این با نتایج پیگیری مطالعات قبلی در خصوص تداوم اثرات درمان بهوشیاری مشابه می باشد. از طرفی چون مطالعات قبلی نشان دادند که آموزش بهوشیاری در بهبود بهزیستی روانی، جسمانی، هیجانی(فلوگل و همکاران2010)، بهبود کیفیت زندگی (هاک ودگنر 2004، جانسک وهمکاران 2008)، لذت بردن از زندگی و تنش و نشانههای فیزیکی پایین (استیجن و همکاران 2008) و کاهش در دردهای مزمن (كابات ـ زين 1987، رندولف 1999) مؤثر بوده است، میتوان گفت که این نتیجه میتواند تأییدی بر نتایج آن پژوهشها باشد.
نتیجهگیری
با توجه به اينكه اختلالات رواني همراه همچون اختلال افسردگي، اختلالات اضطرابي، اختلالات شبهجسمي، اختلال خواب، اختلال عملكرد جنسي و اختلال سوءمصرف و وابستگي به الكل در بيشتر بيماران IBS گزارش شده است، بنابراین، تکنیکهای بهوشیاری میتواند نقش مهمی در کاهش علائم روانشناختی و جسمی بیماران مبتلا بهIBS داشته باشد. تأکید بر توجه آگاهانه به زمان حال و قرار گرفتن در معرض احساسات و افکار ناخوشایند و عدم اجتناب از احساسات باعث تغیرات شناختی و درنتیجه کاهش و بهبود علائم میگردد که از دلایل کاهش علائم روانشناختی در بیماران گروه آموزش بهوشیاری تغییر در راهبرد مقابلهای خود از اجتناب به پذیرش احساسات و افکار میباشد. براساس نتایج حاصل از مطالعات انجام شده در خصوص بهوشیاری و نشانگان رودۀ تحریکپذیر و همچنین توجه به رویکرد زیستی ـ روانی ـ اجتماعی در این بیماری، فرض بر این است که آموزش بهوشیاری میتواند درمانی منحصر به فرد برای نشانگان رودۀ تحریکپذیر باشد. عمدهترین اجزای تکنیکهای بهوشیاری عبارت بودند از: 1) خودتنظیمی با توجه به تجربه زمان حال 2) نگرش بدون قضاوت، تقدیر و پذیرش در خصوص تجارب.
از محدودیتهای این پژوهش، محدود شدن نمونه به بیماران IBS زن بوده است. این امر از این نظر مهم است که ویژگیهای روانشناختی زنان و مردان ممکن است نتایج پژوهش را تحت تأثیر قرار دهد. از جمله محدودیتهای دیگر پژوهش كاهش نمونهها در جريان انجام مداخله و كمتر بودن تعداد نمونهها درگروه آموزش بهوشیاری و عدم تساوي تعداد نمونهها در دو گروه بود.
پیشنهاد میگردد با توجه به اینکه نمونههای انتخاب شده در این پژوهش بیماران IBS زن با علائم غالب اسهال بوده، روش آموزش بهوشیاری برروي زير مجموعههاي مختلف اختلال نشانگان رودۀ تحریکپذیر يعني بيماران با علائم غالب یبوست، مختلط، درد و… و مردان مورد بررسی و مقايسه قرار گیرد.
تشکر
بدينوسيله از كليه پزشكان و پرسنل محترم كلينيك روانتنی (سايكوسوماتيك اصفهان) كه ما را در اجراي اين پژوهش ياري كردند تشكر مي نمايم. همچنين لازم ميدانم قدرداني خود را از شرکتکنندگان در این پژوهش به واسطه همكاريهاي صادقانهشان اعلام نمایم.
منابع
حناساب زاده اصفهانی، مریم، یزدان دوست، رخساره، غرایی، بنفشه، نژادفرید، علی اصغر(1388). بررسی مقدماتی کارایی راهنمای شناختدرمانی بهوشیاریMBCT برای بیماران افسرده با افکار خودکشی:گزارش موردی.مجله روان شناسی بالینی، سال اول،شماره اول، صفحه 35-45.
مدانلو فاطمه.(1388) بررسي رابطه تاب آوري، راهبردهاي مقابله با استرس و حمايت اجتماعي با آسیب پذیری در زنان داغديده، پایان نامه کارشناسی ارشد،. اردبیل: دانشگاه محقق اردبیلی؛. ص. 67-72.
نریمانی، محمد، آریاپوران، سعید، ابوالقاسمی، عباس، احدی، بتول (1389). مقایسه اثربخشی آموزش های بهوشیاری و تنظیم هیجان بر سلامت روان جانبازان شیمیایی. مجله روان شناسی بالینی، سال دوم، شماره چهارم، صفحه 35-45.
Baer R. (2003) Mindfulness training as a clinical intervention: a conceptual and empirical review. Clin Psychol Sci Pract, 10 و 125–43.
Baer, R.A. (2006). Mindfulness-Based Treatment Approaches:Clinicians Guide to Evidence Base and Application. USA:Academic Press is an imprint of Elsevier.
Bennett, E.J., Kellow, J.E. (2002) Relations between chronic and bowel symptoms. In: Camilleri, M., Spiller, R.C. (Eds.), Irritable Bowel Syndrome: Diagnosis and Treatment. Saunders, Edinburgh, pp. 27—36.
Berman SM, Naliboff BD, Suyenobu B, Labus JS, Stains J, Ohning G, Kilpatrick L, Bueller JA, Ruby K, Jarcho J, Mayer EA. Reduced brainstem inhibition during anticipated pelvic visceral pain correlates with enhanced brain response to the visceral stimulus in women with irritable bowel syndrome. J Neurosci. 2008 Jan 9;28(2):349-59.
Bernstein CN, Singh S, Graff LA, Walker JR, Miller N, Cheang M. A prospective population-based study of triggers of symptomatic flares in IBD. Am J Gastroenterol. 2010 Sep;105(9):1994-2002. Epub 2010 Apr 6.
Bhatia, V., Tandon, R.K. (2005) Stress and the gastrointestinal tract. J. Gastroenterol. Hepatol, 20, 332—339.
Bishop S. (2002) What do we really know about mindfulness-based stress reduction? Psychosom Med, 64, 71–83.
Blanchard EB, Lackner JM, Sanders K, Krasner S, Keefer L, Payne A, Gudleski GD, Katz L, Rowell D, Sykes M, Kuhn E, Gusmano R, Carosella AM, Firth R, Dulgar-Tulloch L. A controlled evaluation of group cognitive therapy in the treatment of irritable bowel syndrome. Behav Res Ther. 2007 Apr;45(4):633-48. Epub 2006 Sep 18.
Blanchard EB.(2001) Irritable bowel syndrome: Psychosocial assessment and treatment. Washington, DC: American Psychological Association.
Brint EK, Macsharry J, Fanning A, Shanahan F, Quigley EMM. (2011) Differential expression of toll-like receptors in patients with irritable bowel syndrome. Am J Gastroenterol, 106,329-336.
Brown KW, Ryan RM. (2003) The benefits of being present: Mindfulness and its role in psychological well-being. J Pers Soc Psycho, (84), 822-848.
Davidson, R. J., Kabat-zinn, J., Schumacher, J., Rosenkranz, M., Muller, D.,Santorelli, S. F., et al. (2003). Alterations in brain and immune function produced by mindfulness meditiation. Psychosomatic Medicine, 65,564-570.
Drossman, D. (2006) The functional gastrointestinal disorders and the Rome III process. Gastroenterology , 130, 1377-1390.
Dunlop SP, Jenkins D, Spiller RC. (2003) Distinctive clinical, psychological, and histological features of postinfection irritable bowel syndrome. The American Journal of Gastroenterology, 98, 1578-1583.
Dura A. E., Andreua Y., Galdona J. M., Ferrandoa M., Murguib S., Povedac R., & Jimenez Y.(2006) Psychological assessment of patients with temporomandibular disorders: Confirmatory analysis of the Brief Symptoms Inventory. Journal of Psychosomatic Research, 18.60.,365-370.
Ebrahimi Dariany N, Mansournia N, Mansournia MA. [Irritable bowel syndrome. Teb Va Tazkie. 2007; 14: 72-87.]Persian
Fauci AS, Braunwald E, Kasper DL, Hauser SL, Longo DL, Jameson JL, et al.(2008) Irritable Bowel Syndrome. in: Harrison’s Principle’s of Internal Medicine. 17th ed. New York: Mcgraw-Hill Companies, 1899- 903.
Floch, M.R. Narayan. (2002) Diet in the irritable bowel syndrome. J. Clin. Gastroenterol, 35, S45-S52.
Flugel Colle K, Vincent ACha SS, Loehrer LL,Bauer BA, Wahner-Roedler DL. (2010)Measurement of quality of life and participant experience with the mindfulness-based stress reduction program. Complement Ther Clin Pract, (16), 36-40.
Gaylord,S, Whitehead,W, Coble, R, Faurot, K, Palsson,R, Garland,E, Frey,W, D Mann , J. (2009) Mindfulness for irritable bowel syndrome: protocol development for a controlled clinical trial. BMC Complementary and Alternative Medicine ,9:24 doi:10.1186/1472-6882-9-24.
Goldin, P.R., Gross, J.J. (2010) Effects of Mindfulness -Based Stress Reduction (MBSR) on Emotion Regulation in Social Anxiety Disorder. Emotion,10,83-91
Gros DF, Antony MM, McCabe RE, Swinson RP. (2009) Frequency and severity of the symptoms of irritable bowel syndrome across the anxiety disorders and depression. Journal of Anxiety Disorders, 23, 290-296
Grossman P, Niemann L, Schmidt S, Walach H. (2004) Mindfulness-based stress reduction and health benefits: a meta-analysis. Psychosom Res ,57,35 – 43.
Hack, T.F., Degner, L.F. (2004) Coping responses following breast cancer diagnosis predict psychological adjustment three years later. Psychooncology,13. 235–247.
Han, J.(2003) Acupuncture: neuropeptide release produced by electrical stimulation of different frequencies. Trends Neurosci , 26,17-22.
Hayes SC, Wilson KG, Gifford EV, Follette VM, Strosahl K.Experimental avoidance and behavioral disorders: a functional dimensional approach to diagnosis and treatment. J Consult Clin Psychol. 1996 Dec;64(6):1152-68.
Heading R, Bardhan K, Hollerbach S, Lanass A, Fisher G.(2006) Systemic review treatment and tolerability of pharmacological agents for treatment of irritable bowel syndrome-a European perspective. Aliment Pharmacol Ther, 24,207-234.
Howell, A.J., Digdon, N.L., Buro, K.( 2010) Mindfulness predicts sleep-related self-regulation and well-being. Personality and Individual Differences, 48,419-424.
Janusek,L, Albuquerque,K, Chroniak, K(2008) Effect of mindfulness based stress reduction on immune function, quality of life and coping in women newly diagnosedwith early stage breast cancer. Brain, Behavior, and Immunity, 22 , 969–981
Jarrett M, Heikemper M, Cain KC, Tuftin M, Walker EA. (1998) The relationship between psychological distress and gastrointestinal symptoms in women with irritable bowel syndrome.Nurs Res, May-Jun. 47(3), 154-61.
Jarrett M, Heikemper M, Cain KC, Tuftin M, Walker EA. (1998) The relationship between psychological distress and gastrointestinal symptoms in women with irritable bowel syndrome. Nurs Res, May-Jun. 47(3), 154-61.
Johanson, J., D. Drossman, R. Panas, A. WahleR.Ueno. (2008) Clinical trial: Phase 2 trial of lubiprostone for irritable bowel syndrome with constipation. Aliment. Pharmacol, 27(8), 685-696.
Joung Kim Y, Ban DJ. (2005) Prevalence of irritable bowel syndrome influence of life style fastros and bowel habit in Korean Collega student. Inter J Nurs Stud, Mar.42 (3), 247-54.
Kabat-Zinn J, Massion AO, Kristeller J,Peterson LG, Fletcher KE, Pbert L, Lenderking WR, Santorelli SF. (1992) Effectiveness of a meditationbased stress reduction program in the treatment of anxiety disorders. Am J Psychiatry, (149),936-943.
Kabat-zinn, J,Lipworth, L., Burney, R., & Sellers, W. (1987) Four-year follow-up of a meditation-based program for the self-regulation of chronic pain: Treatment outcome and compliance. Clinical Journal of Pain, 2, 159 -173.
Keefer L, Blanchard EB. (2001) The effects of relaxation response meditation on the syndrome of irritable bowel syndrome: results of a controlled treatment study. Behav Res Ther, Jul; 39(7),801-11.
Kieviet-Stijnen A, Visser A, Garssen B, Hudig H. (2008) Mindfulness-based stress reduction training for oncology patients: Patients’ appraisal and changes in well-being. Patient Educ and Couns, (72), 436-442.
Kilpatrick L.A, Ornitz H, Ibrahimovic M, Treanor M, Craske, Nazarian, Labus J.S, Mayer E.A, Naliboff B.D. (2012) Sex-related differences in prepulse inhibition of startle in irritable bowel syndrome (IBS). doi:10.1016/j.biopsycho.2010.02.012
Labus, J. S., Mayer, E. A., Chang, L., Bolus, R., & Naliboff, B. D. (2007) The central role of gastrointestinal -specific anxiety in irritable bowel syndrome: further validation of the visceral sensitivity index. Psychosomatic Medicine, 69(1), 89–98.
Lackner JF, Gurtman MB. (2005) Patterns of interpersonal problems in irritable bowel syndrome patients: A circumplex analysis. Journal of Psychosomatic Research, 58, 523-532.
Lackner, J.M(2005). No Brain, Nogain: the role of Cognitive processes in irritable bowel syndrome. Journal of Cognitive Psychotherapy, 19, 125-136.(A)
Leahy A, Clayman C, Mason I, Lioyd G, Epstein O. (1998) Computerized biofeedback games: a new method for teaching stress management and its use in irritable bowel syndrome. J R Coll Physicians Lond, Nov. 32(6), 552-6.
Lee, T., L. YangA. Chou. (2003) In vivo electroporation of proopiomelanocortin induces analgesia in a formalin-injection pain model in rats. Pain , 104,149-167.
Ljo´ tsson, B, Andre´ewitch, A, Hedman, E, Ru¨ ck, C, Andersson, G, Lindefors, N.(2010) Exposure and mindfulness based therapy for irritable bowel syndrome – An open pilot study. J. Behav. Ther. & Exp. Psychiat, 41, 185–190
Ljótsson ,B, Falk, L, Vesterlund,A ,Hedman, A, Lindfors, P, Rück, C, Hursti, T, Andréewitch, S, Jansson, L, Lindefors, N, Andersson , G.(2010) Internet-delivered exposure and mindfulness based therapy for irritable bowel syndrome _ A randomized controlled trial. Behaviour Research and Therapy, 48. 531e539.
Ljótsson ,B, Hedman, A, Lindfors, P, Hursti, T, , Lindfors, N, Andersson , G, Rück, C.(2010) Long-term follow-up of internet-delivered exposure and mindfulness based treatment for irritable bowel syndrome. Behaviour Research and Therapy, 49, 58e61.
Lydiard RB, Falsetti SA. (1999) Experience with anxiety and depression treatment studies: implications for designing irritable bowel syndrome clinical trials. Am J Med, 107(5A),Nov, 65S-73S.
Mace C. (2008) Mindfulness and mental health: therapy, theory, and science. America, New York. Routledge Press, p. 35-36.
Masand PS, Keuthen NJ, Gupta S, Virk S, Yu-Siao B, Kaplan D. (2006) Prevalence of irritable bowel syndrome in obsessive-compulsive disorder. CNS Spe, 11(1), Jan, 21-5.
Masand PS, Keuthen NJ, Gupta S, Virk S, Yu-Siao B, Kaplan D. (2006) Prevalence of irritable bowel syndrome in obsessive-compulsive disorder. CNS Spe, 11(1),Jan, 21-5.
Michalak, J , Heidenreich,T ,Meibert,P , & Schulte, D. (2008) Mindfulness Predicts Relapse.Recurrence in Major Depressive Disorder After Mindfulness-Based Cognitive Therapy. Journal of Nervous and Mental Disease. Baltimore,196(8),630-648
Naliboff, B. D., Frese, M. P., & Rapgay, L. (2008) Mind/body psychological treatments for irritable bowel syndrome. Evidence-based Complementary and Alternative Medicine: ECAM, 5(1), 41–50.
Naliboff, B.D., Waters, A.M., Labus, J.S., Kilpatrick, L., Craske, M.G., Chang, L., et al. ( 2008) Increased acoustic startle responses in IBS patients during abdominal and nonabdominal threat. Psychosomatic Medicine, 70 (8), 920–927.
Neff K. (2003) Self-compassion: An alternative conceptualization of a healthy attitude toward oneself. Self Identity, (2), 85-101.
Nicholl, B.I., Halder, S.L., Macfarlane, G.J., Thompson, D.G., O’Brien, S., Musleh, M., McBeth, J. (2008) Psychosocial risk markers for new onset irritable bowel syndrome-results of a large prospective population-based study. Pain, 137, 147—155.
Olatungi BO, Tolin DF, Lohy JM. (2004) Irritable bowel syndrome: associated features and the efficacy of psychological treatment. Appl Prev Psychology, 11, 125-40.
Olatungi BO, Tolin DF, Lohy JM. (2004) Irritable bowel syndrome: associated features and the efficacy of psychological treatment. Appl Prev Psychology, 11, 125-40.
Ost, L-G. (2008) Efficacy of the third wave of behavioral therapies:A systematic review and meta-analysis. Behaviour Research and Therapy, 46, 296–321
Piche T, Saint-Paul MC, Dainese R, Marine-Barjoan E, Iannelli A, Montoya ML, Peyron JF, Czerucka D, Cherikh F, Filippi J et al. (2008) Mast cells and cellularity of the colonic mucosa correlated with fatigue and depression in irritable bowel syndrome. Gut, 57,468-473.
Randolph, P. D., Caldera, Y. M., Tacone, A. M., & Greak, M. L. (1999) Thelong-term combined effects of medical treatment and a mindfulnessbased behavioral program for the multidisciplinary management of chronic pain in west Texas. Pain Digest, 9, 103-112.
Riedl, A., Maass, J., Fliege, H., Stengel, A., Schmidtmann, M., Klapp, B.F., Mo¨nnikes, H. (2009) Subjective theories of illness and clinical and psychological outcomes in patients with irritable bowel syndrome. J. Psychosom. Res, 67, 449—455.
Rygh, J.L., & Sanderson.W.C. (2004) Treating generalized anxiety disorder: evidence-based strategies, tools, and techniques. NewYork: Guilford Press.
Segal, ZV., Williams ,J.M.G., TeasdaleJ.D . (2002) Mindfulness based cognitive therapy for depression. A new approach to preventing relapse. 2002: New York: Guilford Press
Singh S, Graff LA, Bernstein CN. Do NSAIDs, antibiotics, infections, or stress trigger flares in IBD? Am J Gastroenterol. 2009 May;104(5):1298-313; quiz 1314. Epub 2009 Mar 31. Review.
Solmaz, M., Kavuk, I., Sayar, K. (2003) Psychological factors in the irritable bowel syndrome. Eur. J. Med. Res, 8, 549—556.
Spiller R, Ching L. (2011) The shifting interface between IBS and IBD. Current Opinion in Pharmacology, 11,586–592.
Spiller, R., Aziz, Q., Creed, F., Emmanuel, A., Houghton, L., Hungin, P., et al. (2007) Guidelines on the irritable bowel syndrome: mechanisms and practical management. Gut, 56(12), 1770–1798.
Stanghellini, V. (1999) Relationship between upper gastrointestinal symptoms and lifestyle, psychosocial factors and comorbidity in the general population: results from the Domestic International Gastroenterology Surveillance Study (DIGEST). Scand. J. Gastroenterol. 231, 29—37.
Take J, Micheal wolfe M, Farraye Francis A, Davis Gary L. (2006) Irritable bowel syndrome. In: Therapy of digestive disorders. 2th ed. Philadelphia: WB Saunders, 705-706.
Tamashiro, K.L., Nguyen, M.M., Sakai, R.R. (2005) Social stress: from rodents to primates. Front. Neuroendocrinol, 26, 27—40.
Thompson WG. The road to rome. Gastroenterology. 2006 Apr;130(5):1552-6. Review. No abstract available.
Vicario M, Alonso C , Guilarte M, Serra J ,Martı´nez C, Lobo B, Antolı ´n M, Andreu A, Casellas M, Saperas E , Malagelada J,Azpiroz F, Santos J.( 2012) Chronic psychosocial stress induces reversible mitochondrial damage and corticotropin-releasing factor receptor type -1 upregulation in the rat intestine and IBS-like gut dysfunction. Psychoneuroendocrinology ,37, 65—77
Walach, H., Buchheld, N., Buttenmüller, V., Kleinknecht, N., Schmidt, S. (2006) Measuring mindfulness – The Freiburg mindfulness inventory (FMI). Personalityand Individual Differences, 40,1543–1555
Wald, A.D. Rakel. (2008) Behavioral and complementary approaches for the treatment of irritable bowel syndrome. . Nutr. Clin. Pract , 23, 284-292.
Wells ,A. (2002) GAD, Met cognition, and mindfulness: An information processing analysis. Clinical Psychology: Science and Practice , 9(1), 95-100.
Wilhelmsen, I. (2000) The role of psychosocial factors in gastrointestinal disorders. Gut, 47, 73—75.
Yu YB, Yang J, Zuo XL, Gao LJ, Wang P, Li YQ. Transient receptor potential vanilloid-1 (TRPV1) and ankyrin-1 (TRPA1) participate in visceral hyperalgesia in chronic water avoidance stress rat model. Neurochem Res. 2010 May;35(5):797-803. Epub 2010 Feb 25.