صفحه اصلی / اسلایدر / سایکو آنکولوژیست : شارون یا ویرژیل ؟؟

سایکو آنکولوژیست : شارون یا ویرژیل ؟؟

 

نویسنده: نغمه کریمی

 

در نیمه راه زندگی ما، خویشتن  را در جنگلی تاریک یافتم، زیرا راه راست را گم کرده بودم

و چه دشوار است وصف این جنگل وحشی و سخت و انبوه، که یادش ترس را در دل بیدار می‌کند

چنان تلخ که مرگ جز اندکی از آن تلخ تر نیست …

دوزخ – سرود اول

دانته

 

شما که از زندان جاوید گریخته‌اید و این چنین از رود ظلمت به سوی بالا می آیید، کیانید؟

شما را که راهنما بوده؟ کدام کس چراغ راه‌تان شده تا از این شب دیجور برونتان آرد؟

برزخ – سرود اول

دانته

 

به این فکر می‌کنم که سایکوآنکولوژیست قرار است چه کاری برای بیمار مبتلا به سرطان بکند؟

قرار است نقش شارون، قایقران رودخانه استیکس را داشته باشد و مراجعانش را به ازای وجهی از رودخانه‌ی مرگ عبور دهد و یا ویرژیلی است که همراهش را در مسیری مبهم و تاریک همراهی می‌کند؟

از زمان دادن خبر تا مراحل آخر، سایکوآنکولوژیست، می‌تواند همراه فرد مبتلا باشد، و چیزی که اینجا شاید مهم باشد این است که چقدر خود درمانگر برای مواجهه با بیماری و مرگ آماده است؟

آنچه می‌فهمم این است که درمانگر لازم است به این کناره‌های زندگی سر زده باشد، پاسخی برای بیماری، ناتوانی، نیازمندی، آسیب‌پذیری و مرگ جستجو کرده باشد، در تاریکی‌هایش قدم زده باشد تا شاید بتواند در تاریکی دیگری او را همراه باشد.

 

و اگر گویم، کی بشنوی؟ که تو هنوز روی دل ندیدی.

عین القضات، نامه‌ها

 

وقتی کسی را از دست می‌دهیم،

گاهی، وقتی چیز مهمی را از دست می‌دهیم،

و وقتی سلامتی فیزیکی‌مان از دست می‌رود،

آنچه در همه‌ی اینها ما را پریشان می‌کند، از دست رفتن انسجام و یکپارچگی است .

دنیایی که تا قبل از آن همه چیزش سر جایش بود، به آشوبی بی‌افق تبدیل می‌شود و راه راست به جنگل تاریک …

انگار نمی‌توانیم تعادلی در این شرایط پیدا کنیم.

حس تمام بودن، کامل بودن و کل بودنمان ناپدید می‌شود،

و وارد فرایندِ گاه دشوار و طولانی و برای بعضی، بی‌سرانجام، بازیابی دوباره‌ی تعادل و بازخوانی دوباره‌ی تکه‌های خودمان می‌شویم و گاهی به کسی نیاز داریم که تکه‌های‌مان را صدا بزند تا دوباره یک کل شویم؛ مثل ابراهیم که پرندگان تکه شده و مثله شده و بر سر کوه‌ها جدا شده را صدا زد …

وقتی عزیزی را از دست می‌دهیم، دیگران به کمک‌مان می‌آیند، آیین‌ها و مراسمی وجود دارد برای عبور از چنین راه تاریکی،

اما وقتی سلامت، توانایی‌مان یا عضوی را از دست می‌دهیم، انگار باید به تنهایی با این از دست دادن روبرو شویم، ظاهراً فرهنگ و جامعه، بیماری را اغلب چیزی بیشتر برای پنهان ماندن، انتظار دارد!

این احساس جداماندگی دردناک است، ما برای تنظیم شدن به دیگران نیاز داریم، وقتی اینگونه با احساسات شدید روبرو می‌شویم، به تنهایی قادر به حملش نخواهیم بود.

و شاید همین جاهاست که سایکوآنکولوژیست ، به عنوان راهنما، همراه، تسهیلگر و … معنی پیدا می‌کند .

2 دیدگاه‌ها

  1. بیمارستان‌هایی در سطح کشور است که پر است از بیماران مبتلا به سرطان که تنهای تنها رها شده اند انقدر تنها که سلام و درود معنا ندارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Buttonارتباط با ما